مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

دو تا کتاب،یه فیلم

جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ب.ظ

پریشب رمان غرور و تعصب رو تموم کردم.کمی خسته کننده بود. همش راجع به مقام و موقعیت و پول و اینا.البته در کل بد نبود و در یک چهارم آخرش جذبش شدم.بعد هم فیلمش رو دیدم. از موقعی که فیلمش رو دانلود کردم سعی میکردم کتاب رو زود تموم کنم که فیلم رو ببینم. 

پدر و مادر الیزابت از اونی که تصور میکردم پیرتر بودند که شاید با توجه به سن بچه هاشون درستش هم همین بود. همچنین اقای دارسی خیلی به نظرم مغرور نمیومد بیشتر ساکت و یه جورایی ناراحت به نظر میومد.

امروز عصر هم خوندن رمان زن همسایه رو شروع کردم و همین الان تموم کردمش.301 صفحه رو بی وقفه(به جز برای باز کردن در دلستر برای خوردش حین خوندن رمان) خوندم.الان یه حالتی دارم اونجوری که وقتی خیلییی میخونی میشی :دی

کتاب خوبی بود و خیلییی جذبم کرد و نتونستم کنار بذارمش.رمانای آموت معمولا بسیار خوب هستند.سه تا اتفاق می افته که عجیبه و شاید خیلی قابل پیش بینی نباشن البته تاحدودی اولی و دومی قابل پیش بینی بودند.اما سومی که در صفحه آخر رخ داد بسیار غیرقابل پیش بینی بود به نظرم.

و همین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۲۹
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">