علاقه مجدد به تابستون !
بعد از سالها بازم تابستون رو دوست دارم. خب بچه که بودم دوست داشتم چون مدرسه ای در کار نبود و البته گرمایی نبودم. یادمه یه بار پونزده مرداد شده بود و کلی با خودم حساب کردم که هنوز نیمی از تابستون مونده و نباید ناراحت باشم :)
اما چندین سال به خاطر گرما ازش متنفر بودم تا اینکه امسال، بیشتر به خاطر تمرینات م»دیتیشن و مای)ندفول بازم دوستش دارم، گرما هست درسته خیلیم بده اما میشه زیادتر دوش گرفت. عاشق آب خیلی سردم و میوه های تابستون مخصوصا گیلاس دوست داشتنی و نویدی که بالاخره پسته تر میاد =) عاشق نون خشک و پنیرم و طالبی و نون پنیر گلابی که هنوز زوده. چای آلبالو و یه استخر خوب و کلاس نقاشی که البته امروز اولین جلسه تشکیل نشد به خاطر قطعی برق.
عاشق کیک زردالو ام که امسال خوب از آب درنیومد اما سال دیگه یه مدل دیگه اش رو امتحان میکنم. مربای آلبالویی که مامان درست میکنه و قراره با خامه بخورم. واقعا زندگی همیناس و خوشحالم که بالاخره به خاطر چنین چیزای ارزشمندی احساس خوشبختی میکنم. ای کاش همیشه هممون یادمون باشه قدر چ:یزایی که داریم رو بدونیم و همش نگاهمون به اونچه نداریم نباشه. شکر خدای را هزار هزار بار.
*پادکست (ای۷ن نقط/ه البته که باعث تمام این خوبیا شده تو زندگیم.
* جوجه مامان بزرگ مریض شده بود. رفته بود داروخانه واسش مولتی ویتامین گرفتهههههه :) داروخانه هم کلی جدی گرفته و توضیح داده البته با شوخی. متاسفانه جوجه کوچولو تو این دنیا نموند اما دو تا دیگه ازشون هست که امیدوارم خوب باشن.