مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۷۲۳ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

۲۷آذر

دیشب رفتیم کنسرت فرزاد فرزین رو.خیلی خوش گذشت.گروه شوک به نظرم عالی هستن و خود فرزاد هم که معرکه ست.

خیلی هم خوش اخلاقه حالا علاوه بر خوش صدا بودنش و... بعد از کنسرت هم رفتیم واسه شام مرغ و کباب ترکی خوردیم. و بعد توی راه با انرژی زیاااد کلی موزیک گوش کردیم و اینا. 

خلاصه خیلی خوش گذشت خداروشکر :)

امروز هم یکم کار واسه پروژه انجام دادم و یکمم واسه گرافیک. تصویر سازیم تقریبا تکمیل شده مونده یکم جزییات.بسته پستی سخت افزار هم اومده و باید کم کم نوشتن پروژه اش رو هم شروع کنیم.

پیداست سرم خیلی شلوغه ها! در ضمن این وسط اصلا حوصله کتاب خوندن رو ندارم و این عجیبه.احتمالا به خاطر کتاب طولانی جزء از کل هست و همچنین به خاطر درسا و کارای زیاد.

ایشاا... این ترم هم به خوبی و خوشی تموم شه :)


مژگان ❤😻
۲۴آذر

جمعه ی خود را اینگونه گذراندیم:

اول ظبق معمول فیلم دانلود کردم، بعد از صبحونه رفتم پای پروژه و پایان نامه. ناهار هم شوهرخواهرم مهمونمون بود که ماهی داشتیم و کلی مخلفات و همه چیز خیلی خوشمزه بود.

بعدش کمی خوابیدم و بعد باز رفتم پایان نامه رو نوشتم. بعدش رفتیم بیرون و یه دوری زدیم و بعد رفتیم یک کافی شاپ جدید.که خیلی خوشگل بود و سرسبز اینا.من کافه گلاسه خوردم که بد نبود.

بعد باز اومدم نشستم پایان نامه ام رو نوشتم و تا جایی که کار کردم تقریبا همشو نوشتم. فقط مونده یه سری جزییات.

خداروشکر تقریبا پروژه ام تکمیله.ایشاا... هممون پروژه هامون و پایان نامه هامون عالی باشن و موفق شیم و پاس شیم با بهترین نمرات.ایشاا... حال هممون خوب باشه همیشه :)

خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۲۲آذر

خب از دوشنبه بگم تا امروز که چهارشنبه اس.

دوشنبه شب رفتیم خونه عموم و تانیا جااانم رو دیدم :))) کلی ازش فیلم و عکس گرفتم، خیلی دوست داشتنی و جوجوووووئه :*** اولش با تعجب نگام میکرد. بعدش کم کم منو شناخت و میومد بغلم، البته خواهرشو که میدید میخواست بره بغل اون ولی خب بغل منم میموند به خصوص اگر راه میرفتم. جلوی آیینه رو هم دوست داشت. همچنین دستاشو میگرفتم و اون راه میرفت که اینجاش خیلی جالب بود. یه کاریم که میکرد این بود که نشسته بود نزدیک خواهرش و پشتش طرف اون بود بعد من که میگفتم بیا بغلم برمیگشت طرف خواهرش یعنی من میخوام برم بغل این :) و درضمن خودشم به این حرکت شیطنت آمیزش میخندید :) خلاصه که عاشقشم :**

خب حالا سه شنبه :) اولش که دانشگاه بودم و توی کلاس آز گرافیک مشکلی که واسه تصویر سازیم داشتم حل شد و فقط یکم رنگ کردنش مونده. سه شنبه شب هم قرار بود خواهرم رو سورپرایز کنیم واسه تولدش.تولدش 23 آذر بود ولی ما 21 ام گرفتیم.در واقع همسرش سوپرایزش کرد و خونه اونا جشن تولد برگزار شد.خیلی لحظه سورپرایزش جالب بود :) خواهرم میگفت من فکر میکنم یکی تو خونه اس و شوهر خواهرم میگفت نه کسی نیست و یهو چراغا رو روشن کردیم و جیغ و اینا :)

و چهارشنبه که امروزه ؛نیم ساعت زودتر راه افتادیم  و وقتی رسیدیم دانشگاه بدو بدو بوم های کسب و کارمون که فکر میکردیم باید آماده باشن رو درست کردیم توی کتابخونه، بعد رفتیم سرکلاس و متوجه شدیم باید بریم توی نمازخونه.خلاصه رفتیم دیدیم همه دارن بوم های خلاقانه درست میکنن و ما همینجوری چسبوندیم.من که شخصا اصلا فکرشم نمیکردم باید خلاقیت به خرج داد توی ساختش و فکر میکردم باید همینجور ساده دقیقا به همین فرمت و بدون هیچ تغییری باشه. خلاصه شروع کردیم سرچ و فکر واینا تا نهایتا شکل کپسول انیمیشنی کشیدیم در قسمت های مختلف بوم و استیکی نوت هارو به شکل دایره درآوردیم و از این کارا.

یه بومی که خیلی به نظرم جالب بود بوم یه گروه از دانشجوهای طراحی دوخت بود که  لباسهای کوچولوی کاغذی درست کرده بودن چسبونده بودن به بومشون.

خلاصه خیلی چسبید این کاردستی درسته کردنه و اون تولده و اون تانیائه :)ایشاا... هممون همیشه خوش باشیم :) الانم میخوام یکم توی نت باشم و بعدم بخوابم با اینکه زوده ولی تا پنج سرکلاس بودم توی دانشگاه و خوابم میاد :) 

پ.ن:خدایا شکرت برای همه چیز :) 

پ.ن۲:قالب جدیدم مبارک :)

مژگان ❤😻
۱۹آذر

دیروز رفتیم وسایل تزیین قند خریدیم. برای قند هایی که قراره ببریم واسه خانواده شوهرخواهرم. وسایلمون گلهای سفید،تور سفید و ربانهای سفید و نباتی هستند.اینهارو از یک مغازه خوشگل فروشی! که وسایل تولد و عقد و...  دارن خریدیم.همچنین قراره لباسهای شب یلدا، پارچه های خونواده داماد و کیک ببریم.بعد از خرید من مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده و پیراشکی کاکائویی خوردم 😋 به به :) 

امروز هم بالاخره کتاب جزء از کل رو تموم کردم. کتاب خیلی حجیمی بود و البته جالب.کمی مونده به اخرش خیلی غیرقابل پیش‌بینی بود.

مژگان ❤😻
۱۶آذر

خب خیلیی سریع بگم این چند روزه که نیومدم وبلاگ چیکارا کردم. 

یکشنبه هم کمی گلوم میسوخت ولی بعدش بهتر شدم و کمی سرفه و عطسه و اینا میکردم و به حال سرما رو خوردم! البته دانشگاه نرفتم.یکشنبه و دوشنبه کمی روی پروژه کار کردم و سه شنبه هم که دانشگاه بودم.چهارشنبه که دیروز باشه هم زیاد کاری واسه پروژه نکردم اما واقعا دلم میخواست خطاش رو رفع کنم و هنوز هم میخوام! چهارشنبه شب با مامانم رفتیم کمی دور زدیم و بعدش هم رفتیم کافی شاپ و من بدون توجه به سرما خوردگی ام شیک شکلات خوردم و مادرم شیک نوتلا.البته خب خوبم خداروشکر :) امشب هم رفتیم با مامان بابا باز یه دوری زدیم و جیگرررر زدیم بر بدن که خیلی هوسسسس کرده بودم.با ماست میش! که اون هم با جیگرخیلی میچسبه به نظرم.درضمن صبح امروز هم بسته ی دوازده تایی رژ لب هدا بیوتی ام رسید که دوستش میدارم. اما یک چیز مهم ؛ امشب چهارتا بلیط برای کنسرت فرزاد فرزین رزرو کردیم که البته چون دیر اقدام کردیم صندلی هامون خیلی جلو نیست اما خب به هرحال خوش خواهد گذشت انشاا... :) فردا هم ایشاا... میخوام خطای پروژه رو درست کنم و کمی هم وب بخونم.درضمن باید برای سخت افزار هم یک پروژه درست کنیم که شنبه راجع بهش حرف میزنم و احتمالا دوشنبه شروع خواهیم کرد.اهان اینم بگم، به احتمال نود درصد برای ترم بعد میرم دانشگاه آزاد. ایشاا... این ترم همه ی درسام رو با نمره های خوب پاس کنم و موفق بشم و همه بچه ها هم همینطور :)

همینا دیگه.ایشاا... هی اتفاقای خوب بیفته و هی بیام بنویسم :) خدایا شکرت و خدایا لطفا حالمون خوب باشه همیشه،حال هممون :)

مژگان ❤😻
۰۶آذر

برای ثبت در تاریخ(!) اومدم بنویسم که به شدت و جدیت مشغول خوندن درس وب هستم.

شنبه ی آینده امتحان میانترمش هست و من از همین شنبه شروع به خوندن کرده ام و انشاا... تا جمعه ادامه خواهد داشت.

مژگان ❤😻
۰۳آذر

کارهایی که امروز کردم به ترتیب اینا بودن:

از خواب پاشدم و چند تا فیلم دانلود کردم،به عنوان صبحونه شیر و کورن فلکس و دو تا تیکه پیتزا[از دیشب] خوردم، کتاب جزء از کل رو خوندم.اندروید کار کردم،حمام کردم،خوابیدم،دیر ناهار خوردم،رفتیم باغ که بابا سر بزنه و ما نرفتیم داخل،خونه ی عمه رفتیم،من اومدم خونه،فیلم دیدم،کتاب خوندم و الانم میخوام یک مطلب راجع به یک کتاب بخونم که ببینم دوسش دارم یا نه و بعد میخوام شام بخورم.

این هم شیوه نوشتن جدید درباره اتفاقای روزانه :) همچنین اینکه دارم از کتاب جزء از کل خیلی لذت میبرم و اینکه میخوام مثبت تر باشم، در لحظه زندگی کنم و خودمو بیشتر دوست داشته باشم و از این چیزا :) 


مژگان ❤😻
۲۹آبان

امشب برای خرید سوییشرت رفتیم چهارباغ عباسی [یک کار دیگه هم داشتیم اونجا] و بعدش هم رفتیم چهارباغ بالا و من هیچی نپسندیدم :| اصلا زیاد سوییشرت نبود و اونایی هم که بود اکثرشون زیپ نداشتن.البته از چهارباغ بالا فقط اوسان و مجتمع پارک رفتیم.

خلاصه که هیچی نگرفتم جز یک دستبند چند رشته ای خوشگل :) 

مژگان ❤😻
۲۸آبان

مادربزرگ امشب خونه ماست، مامانم فیلمای قدیمی از موقعی که ما بچه بودیم رو گذاشته. یکیش مال سال 87 هست، یکیش مال اول راهنماییم و چیزای دیگه.

یکیش مال یک عیده و من وخواهرم راجع به هفت سین توضیح دادیم و اینا.خیلی خجالت میکشم کسی اینارو ببینه :دی با اینکه چیز بدی نیست اما خب خجالت میکشم دیگه :) مامان جونم و بابام خیلی عاشق این فیلممون شدن و کلی تعریف میکنن.یکی هم مال سیزده بدر سالیه که اول راهنمایی بودم. احساس میکنم قبلا درباره این فیلما نوشتم،نمیدونم. به هرحال قسمت هایی هم پدربزرگم و مادربزرگِ مامانم توی فیلم هستن.

مژگان ❤😻
۲۶آبان

سه وعده پشت سر هم مرغ خوردم! مرغ کنتاکی و جوجه و مرغ سوخاری. از همشون هم راضی ام :) با اینکه میخوام کمتر فست فود یا کیک و آب‌میوه بخورم ولی مجبورم استفاده کنم برای دانشگاه به خصوص.

بسیار زیاد هم هوس شیرینی نارنجکی[عشقم] کردم.


پ.ن: چرا با اینکه تقریبا زود به زود میام وبلاگ بازم حس میکنم خیلی دیر میام؟! 

مژگان ❤😻
۲۴آبان

یکی دو روزیه که دارم با اینترنت رایگان نامحدود [همراه اول جان برای کسانی که بسته اینترنتی دارن] فیلم دانلود میکنم.امروز 9 گیگ فیلم دانلود کردم :) خیلی خوب و لذت بخشه :) 

الانم میخوام بیگ بنگ تئوری فصل یازده رو ببینم که مثل بقیه فصلها عالیه.

فردا باید کارای پروژه رو انجام بدم و فرداش هم فیلم اندروید ببینم.یکشنبه کارای آز گرافیک و شاید دوباره پروژه و دوشنبه هم امتحان میانترم آمار رو بخونم ایشاا...

اینم از برنامه ریزی ام :) 

مژگان ❤😻
۲۲آبان

خب درمورد امروزم اگه بخوام بگم روی پروژه مون کار کردم، کمی فیلمهای اندروید رو دیدم،با اینترنت نامحدود رایگان [همراه اول جان تا آخر پاییز :)] کلی فیلم دانلود کردم و خواهم کرد.

یه فیلم دانلود کردم به اسم young Sheldon که راجع به همون شلدونی هست که توی بیگ بنگ تئوری بود.مربوط به موقعی که بچه بود و خب از همون موقع بسیار باهوش و متفاوت و عجیب بود. 

الان باید کمی آز گرافیک بخونم چون فردا امتحانه و همچنین نیم ژوژمان،واسه همین باید یه سری کار هم ببریم که باید امشب چاپ کنم انشاا...

در ضمن دیشب بعضی جاها زلزله احساس شد و میگن که توی کرمانشاه زلزله اومده. امیدوارم حالشون خوب باشه و بهشون کمک بشه و همه ی مسائل مربوط بهشون حل بشه انشاا...

پ.ن: خوشحالم که هنوز یک ماه دیگه از پاییز دوست داشتنی مونده :) خدایا شکرت برای همه چیز :)

مژگان ❤😻
۱۸آبان

امروز صبح شیوا اومد کمی روی پروژه کار کردیم اما کاری که میخواستیم انجام بدیم [درباره وب سرویس اینا] کاملا انجام نشد.بعد هم کتاب جزء از کل رو خوندم و هنوز هم دارم میخونم.

دیروز قرار بود برای درس کارآفرینی ایده ببریم که من یک ایده داشتم که مادرم بهم گفته بود و استاد گفت ایده خوبیه و روش کار کنین.یه ایده هم خودم دادم که اونم خوب بود اما اولی به نظر بهتر و میرسید.ایشاا... اجرا بشه :)

این روزها حالم آرومه.در آرامشم خداروشکر. و آرزو های زیادی دارم :) و این خوبه :)

مژگان ❤😻
۱۴آبان

امروز کاری ندارم انجام بدم و میتونم فیلم ببینم و کناب بخونم و برم بیرون :) در حین فیلم دیدن هم میتونم دوغ و گوشفیل بخورم و بستنی و بادوم کوهی و تخمه هندونه [چیزای مورد علاقم] :) 

نمیدونم برم بیرون یا نه اما احتمالا برم یه دوری چیزی بزنم. فردا میخوام روی پروژه کمی کار کنم؛ هنوز در قسمت وب سرویس هستیم. 

همچنان درحال خوندن کتاب جزء از کل هستم و کتاب خوبیه اما خیلی فرصت نمیکنم پشت سر هم بخونمش هرچند که مشتاقشم. خب دیگه برم بخوابم که خسته ام، تازه از دانشگاه اومدم ناهار خوردم و الانم وقت خوابمه :دی 


مژگان ❤😻
۲۸مهر

امروز جمعه ست.امارم رو خوندم و سعی کردم کار آز گرافیک رو هم انجام بدم ولی نشد و گذاشتمش برای بعد.دیروز هم sql رو نصب کردم و پاورپوینت چند رسانه ای رو درست کردم و خوندمش.دیروز یک فیلم دیدم و امروز هم یکی. البته این یکی رو هنوز کاملا ندیدم.

کمی هم کتاب خوندم و کمی وب.خلاصه از خودم راضی ام :) 

مژگان ❤😻
۲۶مهر

این روزا خیلی سرم شلوغه.پروژه های زیاااد و درس و... آز گرافیک صد تا پروژه میده، پاورپوینت کارآفرینی و چند رسانه ای، پروژه های چند رسانه ای،گزارش کار سخت افزار و...


امروز ساعت چهار که از دانشگاه برگشتم کلی کار داشتم که باید توی لپ تاپ انجام میدادم. صد جور اینستال و آن اینستال. اخرشم بازم واسم کار موند.برنامه ریزیم رو هم بالاخره نوشتم توی کاغذی که در سایت رنگی رنگی پیدا کردم و پرینت گرفتم.


امشب مامانم واسم کتاب جزء از کل رو خرید.با توجه به چیزی که ازش خوندم به نظر میرسه کناب خوبی باشه.هرچند من هنوز کتاب یک به علاوه یک رو تموم نکردم.وقتی اسم این کتاب میاد یاد بستنی قهوه می افتم از بس تو مدت خوندنش بستنی قهوه خوردم :)


این روزا سعی میکنم خیلی انرژی مثبت بیشتری داشته باشم و همچنین خودم رو خیلی بیشتر دوست داشته باشم :) ایشاا... که حال هممون خوب باشه و همیشه و خداروشکر برای همه چیز :)


پ.ن: اینو دیشب نوشتم ولی ثبت نمیشد.

مژگان ❤😻
۲۳مهر

امروز عصر تا ده و ربع رفتیم خرید حلقه و چادر برای عقد خواهر جانم :) 

حلقه و چادر خریدیم و کفش برای خواهرم.

میخواستم واسه خودم کتاب بگیرم اما اونی که میخواستم رو نداشتن.البته فقط از یه کتاب فروشی پرسیدم و چیز دیگه ای سرراهم ندیدم. کتاب ملت عشق رو میخوام هرچند هنوز یک به علاوه یک تموم نشده.

برای پروژه ام هم یک سورس پیدا کردم که امیدوارم به دردمون بخوره.همچنین باید گزارش پروژه رو شنبه تحویل بدیم. ایشاا... که همه چی به خوبی و خوشی باشه؛عقد خواهرم و پروژه و گزارش و همه چی :)


پ.ن:میخوام خودمو بیشتر تر دوست داشته باشم و مثبت تر باشم.ایشاا... :) و خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۲۱مهر

دیروز رفتیم جلسه پروژه و استادمون رو دیدیم.قرار شد پروژه اندروید درست کنیم.قبلش مصمم بودیم که پروژه مون وبسایت باشه ولی نظرمون تغییر کرد.هرچند هنوز قطعی نیست.

امروز پاورپوینت کارآفرینی م که راجع به کسب و کار های جدید کامپیوتر هست رو درست کردم.به اون لذت بخشی که فکر میکردم نبود.عناوین کارها رو توی سایت های انگلیسی زبان پیدا کردم و بعد درباره اون عنوان های به فارسی سرچ کردم.خلاصه بیست اسلاید رو درست کردم و ارائه اش هم با دوستمه.

به جز اون،با بابا رفتیم و میزی که میخواستم واسه لپ تاپم رو پیدا کردم.جمع و جوره و کشو و کمد هم واسه وسایلم داره.حالا سفارش دادیم همونی که دیدیم رو با کمی تغییرات درست کنن و احتمالا دوشنبه به دستمون خواهد رسید.

یک سری کارا دارم که باید انجام بدم.مثلا پاورپوینت چند رسانه ای، تمرینای آمار،درسای دیگه ای که باید بخونم و همچنین اگر پروژه اندرویدمون قرار باشه فروشگاه بشه باید گزارش بنویسیم و اینجور چیزا.در ضمن میخوام یه تصویر طراحی کنم یا از اینترنت بگیرم که چاپ کنم روی تخته شاسی واسه اتاقم.

امشب هم مهمون داریم.خیلی دلم شیک نوتلا میخواد اما خب مهمون داریم و باید توی خونه باشم.فردا هم احتمالا تماس بگیریم با عمو منوچهر، دلم براش تنگ شده! 

مژگان ❤😻
۱۷مهر

خب شش روزه نیومدم به وبلاگم سر بزنم.این روزا همچنان دارم یک به علاوه یک رو میخونم.چون دانشگاه هست و تحقیق و... خیلی وقت نکردم بچسبم به خوندنش.البته یکی از دوستام برام فیلم ریخته و اینم مزید برعلت شده که کتابم به نصفه هم نرسیده هنوز.

یک پالتوی صورتی خوشگل خریدم.و یک شال طوسی-صورتی هم براش سفارش دادم که خیلی دنبال چنین طرح از شالی بودم مدتهاست و خداروشکر پیداش کردم.دیروز میخواستم کرپین سفارش بدم که دوستم گفت بیا خودمون درست کنیم اما فکر نکنم این کار رو بکنم و احتمالا همون سفارش بدمش. کلی خرید دیگه هم دارم.کفش و شلوار و کتاب و...

این روزا همش فکر میکنم اوووو چقدر خرید میکنییی همش!!

مژگان ❤😻
۱۱مهر

سخت افزار و آز گرافیک رو دوست دارم :) در کلاس سخت افزار برنامه مینویسیم و ال ای دی و مقاومت و...  روی بِرِد بُرد میبندیم و کارای جالب انجام میدیم :) در کلاس آز هم قراره کلی چیزای جالب با فتوشاپ یاد بگیریم و نهایتا پروژه داشته باشیم و ژوژمان،چیزی که فکر میکردم هرگز نخواهیم داشت :) پروژه مون هم هنوز مشخص نیست چیه فعلا ایده هامون رو دادیم،ایده هایی مثل زیر لیوانی،آباژور، گارد موبایل و... 

و بالاخره اتاقم رو مرتب کردم :))) البته نه کاملا اما کار تمیز کردن اکثر قسمت های اتاقم رو بسیار با دقت انجام دادم. مهم تر از همه کمدم بود که خودم رو از شر کلی لباس و شلوار تنگ یا کهنه خلاص کردم و کلی کمدم باز شد که حس بسیار خوبی داره :) و کلی لباس و شلوار جدید کشف کردم که هرگز نپوشیدم.چوب لباسی مملو از مانتو ام هم تا حدی خلوت شد و میز ارایشم رو بسیار تمیز کردم و جاش رو با حاای سابق میز کامپیوترم که الان بیرون از اتاقمه و قراره فروخته بشه عوض کردم.نهایتا زیر تخت که بسیار کثیف بود رو تمیز کردم و الان فقط مونده خریدن یک میز کامیپوتر که وسایل میز قبلی و همینطور لپ تاپ رو بهش منتقل کنم.

مژگان ❤😻