مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۷۲۳ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

۱۸بهمن

این روزها دارم سه تا کتاب میخونم: مارک و پولو، پروژه شادی (بازخوانی) و فیزیک ناممکن ها.

نکاتی از پروژه شادی رو دارم وارد دفترچه خوشبختی ام میکنم :) 

فیزیک ناممکن ها هم بسیار جالبه.راجع به میزان امکان پذیری بعضی چیزهایی که در فیلمهای تخیلی میبینیم مثل نامرئی شدن. وقتی کاملا خوندم راجع بهش بیشتر مینویسم. 

به جز اون واقعا میخوام بیشتر ورزش کنم و باید کلاس زبان هم برم اما شاید از سال جدید. کلاس اسب سواری هم به یک دلیل شاید نتونم فعلا برم با اینکه زیااااد دوستش دارم.

کلی بیکارم این روزها.همش میخوام یه کاری بکنم اما نمیدونم چیکار! بنابراین کلی فیلم میبینم و کتاب میخونم و البته میخوابم.انشاا... بتونم به زودی استفاده مفید تری از روزهام داشته باشم :) راستی امشب خونه مادربزرگ جان بودیم و شام خوشمزه خوردیم و خاله رو دیدیم و فیلم آنام رو.

مژگان ❤😻
۱۴بهمن

دیروز قسمت یک فصل سوم شهرزاد رو دیدم.بد نبود.اما خب حالا میدونم که هیچی بهتر از GOT نیست :) بعدش امروز ملبورن رو دیدم. اولشو نگاه کردم و بعد از بس سکوت میکردن و هی به هم نگاه میکردن و به در و دیوار (😀) هی زدم جلو به همین دلیل جزییات رو خیلی متوجه نشدم اما کلا راجع به یه زوج بود که میخواستن برن خارج برای ادامه تحصیل و نوزادی که یه نفر بهشون داده بود برای مدت کوتاهی نگه دارن براشون دردسر درست کرد.خلاصه من درست ندیدم و دوست نداشتم زیاد.

الانم ناهید رو دارم میبینم و اولاش هستم که فکر میکنم خوبه فعلا، وقتی کامل دیدمش میام مینویسم چطور بود.

همه اینارو با نرم افزار فیلیمو دیدم که وقتی با همراه اول با روزی پونصد هرچی فیلم میخوای میبینی بدون مصرف حجم اینترنت،برای ایرانسل و بعضی adsl ها هم هست.


پ.ن: امروز مامانم وقتی داشتم ناخنامو مانیکور میکردم نگاه کرد کمی هم بهش توضیح دادم،ظهر اومد توی اتاقم و برای خودش ناخناشو مانیکور کرد 😍😍 بعد بهم میگه ببین چه ناخنام کشیییده شده 😘😘 مامان خوشگلم😍😘💜

مژگان ❤😻
۱۳بهمن

دیروز صبح درحالی که بیدار بودم اما نمیخواستم از تختم جدا بشم پدرم طبق معمول میخواست هممون رو بیدار کنه و بعد از سر و صدای فراوان وقتی دید پا نمیشم اومد کلیییی از ادکلنش که من از بوش خیلی خوشم نمیاد رو خالی کرد توی اتاقم. اولش سعی کردم برم زیر پتوم و بوش رو نادیده بگیرم ولی کم کم بوش زیاد شد و مجبور شدم پنجره رو باز کنم.نهایتا این قضیه به درد گرفتن گلوم منجر شد.الان کمی درد میکنه امیدوارم سرما نخورم. :)

دیگه اینکه امروز برای خودم موکا درست کردم که به جای پودر کاکائو توش نوتلا میریزم و خوشمزه تر میشه اسمشم گذاشتم موکای مخصوص مژگان :) و کتاب "پروژه شادی" رو دوباره دارم میخونم.بسیااار دوست داشتنیه علاوه بر آموزنده بودنش و خیلی توصیه میکنمش.


مژگان ❤😻
۱۱بهمن

دیروز بالاخره رفتیم نظر و خریدامو انجام دادم البته هنوز کمی مونده.ولی به هرحال خوشحالم از خرید چیزای جدید. کاپشن سبز و روسری قرمز و شلوار جین و کیف که همشونو میدوستم :)

شبش هم رفتیم سمنو برای خونواده شوهرخواهرم بردیم که من بسیار توی تزیین سمنو ها نقش داشتم :) و خداروشکر خوشگل شد.

امروز صبح پایان نامه ام رو تکمیل کردم.و برای فیلمم نوشتم که چه چیزهایی بگم.انشاا... فردا فیلم رو هم میگیرم و تموم میشه :) 

خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۰۷بهمن

امروز همش درحال دیدن سریال GOT بودم. این چند روزه بهش گیر داده بودم.البته به جز یکی دوروزی که به پروژه گیر دادم 😅

خیلییی جذبم کرده و فعلا فصل سه هستم. الان به جایی رسیدم که کالیسی با ارتش و اژدهایانش دارن از دروازه های جایی که ارتش رو خرید خارج میشن.

و کمی خسته شدم از اون همه فیلم دیدن.

پروژه رو کامل کردم دیروز (به جز کمی از جزییات)همچنین پایان نامه تقریبا کامله خداروشکر :)

مژگان ❤😻
۰۵بهمن

بالاخره بعد از چند روز دیشب رفتیم بیرون با مامان و شیک نوتلا و کیک خوردیم. در کافی شاپی که مامان عاشق شیک نوتلاهاشه. بعدش اومدیم خونه و من رفتم سر پروژه ام که یه دفعه خواهرم اومد و دیدم برام یه سیک نوتلا گرفته از نوتلا بار 😅 منم که اصلا نمیتونستم دیگه چیزی بخورم گذاشتم صبح سه تایی خوردیم. البته بیشترین مقدارشو خودم نوش جان نمودم 😅

طبق معمول این روزها صبح کلی الکی توی تختم موندم و بعد از صبحونه رفتم سراغ پروژه. خداروشکر به جای خپبی رسوندمش و هرچی خطا میداد رفعش کردم که البته خداروشکر خطاهای خاصی نبودن اما من گیییر دادم بهش و ولش نکردم تا چیزی که میخواستم نشد.

الان برای یکی از جدولا ارتباط رو برقرار کردم با وب سرویس. حالا واسه استاد فرستادم ببینم چی میگه تا بقیشو انجام بدم.ایشاا... هممون پاس شیم همه چیو :)

در ضمن سخت افزارم رو 16 و چند رسانه ای رو 18.7شدم.

مژگان ❤😻
۰۲بهمن

شنبه شب با مامانم رفتیم دندون پزشکی برای معاینه دندون هامون و چه برف خوشگلی اومد خداروشکر :)

بعدش هم اومدیم خونه و با شوهرخواهرم و خواهرم شروع کردیم به پیتزا درست کردن که اصلا خوب نشد 😀 یعنی زودتر از اینکه پخته بشه از فر درآوردن و البته به مخالفتهای من گوش نکردن و خلاصه پیتزای نپخته ای که گوشت چرخ کرده هاش داشت ازش میریخت بیرون خوردیم 😀😀😀

یکشنبه بابا و شوهرخواهرم رفتن تهران برای ماشین دیدن و من و مادرمم رفتیم دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی سوال کردیم اخرش تصمیم گرفتم برم ازاد ایشاا... .هرچند قبلا هم همین تصمیم رو گرفته بودم اما این بار اون دوستی که قرار بود دیگه باهام نمیاد و تنها خواهم رفت، یکشنبه برای ناهار پیتزا گرفتیم خوردیم که پیتزاهای شنبه رو بشوره ببره 😅

بعدش با خواهرم یک فیلم دیدیم که مدتیدقبل دانلود کرده بودم راجع به مردی که میره داخل بدن یک گربه و خود مرد توی کما هست که جالب بود وسطای فیلم بابام اینا اومدن و ساعت چهار صبح امروز رفتن شیراز برای ماشین ایشاا... که بابام یه ماشین خوب بخره.

و امروز مامانم نوبت دندون پزشکی داره که من نخواهم رفت ولی خواهرم باهاش میره. من شاید اتاقم رپ مرتب کنم. امروز صبح هم فیلم the model 2016 رو دیدم که خیلی خوب نبود فقط از قسمتای عکس مدلینگ گرفتناش خوشم اومد، پایانش هم باز بود.


مژگان ❤😻
۲۹دی

امروز ساعت ده از تخت پاشدم و بعد از صبحونه و کمی لفت دادن😀 اومدم سر درسم. زودتر از چیزی که فکر میکردم برنامه های سخت افزار تموم شد و بعد ماسک گذاشتم و کمی اتاقمو مرتب کردم و الانم اومدم نمره های پایان ترم تا الان رو بنویسم.

وب: 16.5، آز گرافیک و کارآفرینی 18، آمار 10.5. خب آمارم رو فکر میکردم بهتر بشم اما به هرحال خداروشکر که پاس شدم.

الان هم حس خوبی دارم از ماسکی که گذاشتم و گلای نرگس خوشگلی که دیروز از باغچه چیدم و الان هرکی میاد تو اتاقم میگه چه بوی خوبی :) ماسکمم بوی خوب توت فرنگی میده :)

اینم بگم ایشاا... قراره بریم خرید نظر به زودی اما دلم خیلییی واسه سیتی سنتر تنگ شده کاشکی بریم اونجا هم.

فعلا برم ماسکمو بشورم و شاید برم سر پروژه :)

مژگان ❤😻
۲۶دی

+دیروز رفتم وسایل مانیکور گرفتم، در واقع وسایلمو تکمیل کردم. و شبش هم ناخن هامو مانیکور کردم که برای بار اول خیلی خوب شد.البته چون شب بود زیاد تمیز تمیز درنیومد اما خوب شد.به نظر میرسه باید یک دور دیگه با دقت تر مانیکور رو انجام بدم.

+امروز رفتیم خونه دوستم درس سخت افزار خوندیم.نمیدونم چرا به هیچ وجه حوصله ندارم کداشو بخونم هرچند خیلی سخت نیست.امیدوارم حسش پیدا بشه.

+امروز بسته سورپرایزی رنگی رنگی ام اومد.بالاخره انتظاااار به پایان رسید :)شاید با دفترش یه اسکرپ بوک کوچولو درست کنم.برچسب کیبردش بد نبود و زیرلیوانی اش رو دوست داشتم اما کاغذهای اسکرپ بوکش چندان زیبا نیستند اما بد هم نبود.باید بگم که رنگی رنگی خیلی تو زندگی ام تاثیر مثبت داشته و خیلی دوسش دارم. 

+خدایا شکرت :)


مژگان ❤😻
۲۳دی

صبح دیروز که جمعه بود داشتم روی پروژه کار میکردم.اخرش موفق شدم به یه چیزایی پی ببرم درباره پروژه و یک لینک خوب هم پیدا کردم برای اتصال وبسایت به وب سرویس یا همون وب ای پی آی(کشفم این بود که وب api نوشتم نه وب سرویس). و شب هم رفتیم خونه مادربزرگ و از اون طرف رفتیم کمی خوراکی گرفتیم برای خودمون و برای خاله چون میخواستیم بریم به شوهرخاله که ظهر جمعه فشارش کمی بالا بوده سر بزنیم.

خاله کلییییی خوراکی بهمون داد و هیچ جوره دست از سرمون برنمیداشت و آخرش شام هم بهمون داد با اینکه چندین و چند بار گفتیم اصلا گرسنه نیستیم.اخه ناهار زیاد خورده بودیم.ناهارمون کباب کوبیده و برنج و استیک بود(استیک به سفارش من بود ولی میخواستم خودم درست کنم که فرصت نشد، ایشاا... دفعه بعدی).

اونجا که بودیم دوستم بهم خبر داد استاد گرافیک کار کاغذ کادو و تصویر سازی ام رو برداشته. معمولا کارایی که ازشون خوشش میاد رو برمیداره.و این خیلی خوشحالم کرد هرچند که میخواستم کاغذ کادوم رو نگه دارم تا بعدا چیزی رو باهاش کادو کنم و به یکی (هرکی😅) هدیه بدم.

و امروز هم سخت افزار خوندم و خواهم خوند.فعلا دارم مباحث کتاب رو میخونم که چیزهای نسبتاً ساده ای هستند.

مژگان ❤😻
۲۱دی

امتحان کار آفرینی خوب بود خداروشکر. بابا بردم دانشگاه و اوردم خونه.کارای گرافیک رو هم گذاشتم بچه ها نشون استاد بدن و من اومدم خونه.

حدود دو ساعت پیش رفتیم بیرون و یکم وسایل ارایشی میخواستم که گرفتم و خواهرمم همینجور بعدش رفتیم یک کافی شاپ که شیک نوتلاهای خیلی خوبی داره و شیک خوردیم.

مامانم در حال تلاش برای درست کردن ژله ست که میخواد به مدلای خاص درست کنه یعنی کج باشه توی جام و اینا. برای مهمونی که قراره به زودی بدیم و خانواده شوهرخواهرم رو دعوت کنیم ایشاا...

یک لیست جدید کتاب نوشته ام با اینکه هنوز غرور و تعصب رو تموم نکردم و یکی هم نخونده دارم. اصلا چه دلیلی داره انقددددررر میخوام هی کتاب بخرم؟!سه ساعتم به عکس کتایا نگاه میکنم و لذت میبرم :)

مژگان ❤😻
۲۰دی

صبح ساعت شیش و نیم پاشدم حاضر شدم و رفتم یونی واسه امتحان آمار. امتحانش نسبتا سخت بود و سوال یک و چهار رو اصلا نمیدونستم چیکار کنم.بقیه سوالارو فکر میکنم تقریبا درست جواب دادم. حالا ایشاا...  که هممون پاس شیم با نمره های خوب.

بعدش اومدم خونه یه قسمت بیگ بنگ رو دیدم و نصف قسمت یانگ شلدون.با اینکه بیگ بنگ خنده دار تره اما من یانگ شلدون رو هم خیلی دوست دارم به دلیل اینکه یه جورایی یک فیلم خانوادگی خوبه به نظرم.و اینکه عاشق جاهایی از فیلمم که خونوادشون غذا میخورن :دی اصلا میخوام هی غذاهای خارجی یاد بگیرم بپزم از وقتی اینارو دیدم 😅

دیگه اینکه عصر باید کارآفرینی بخونم. دو تا فصله. فردا امتحان دارم و بعدشم کل پنجشنبه و جمعه میخوام روی پروژه ام کار کنم.

دلم میخواد برم بیرون و خرید،نمیدونم کی وقت کنیم بریم. در ضمن به زودی کنسرت رضا صادقی توی شهرمون خواهد بود کاشکی برم. 

مژگان ❤😻
۱۸دی

دیروز رفتیم چهارباغ، میخواستم یه روسری بگیرم که خوشم نیومد از روسری ها.بعدش رفتیم شهر کتاب ارگ جهان نما.انقدر خوب بود انقدر خوب بووود که دلم میخواست ساعتها اونجا باشم حیف که باید زود میرفتم.کلی کتاب و ماگ و مجسمه و پیکسل و خلاصه کلی چیزای خوشگل. 

کتاب زن همسایه رو گرفتم و دو تا چسب کوچولوی خیلی خوشگل با طرحای برج ایفل و گربه.

امروز هم داشتم آمار میخوندم و یه دور خوندم اما باید دور بعدی رو با دقت تر بخونمش. 

و اینکه مشتاااقم برای بسته سوپرایزی رنگی رنگی جان که از بیست تا سی دی ماه ارسال میشه و همون اوایل ماه سفارش دادم و کلی منتظرشم.

در ضمن باید برم چیزای باقی مونده از ژوژمان نهایی گرافیک رو چاپ کنم.خب همینا دیگ.

شاد باشیم :))

مژگان ❤😻
۱۶دی

امتحان وب رو امروز دادیم.خوب بود امتحانش. ایشاا... که هممون موفق شیم.

توضیحی زیاد داده بود و این خیلی خوب بود :)

من کلا جلسه اولی که وب داشتیم استاد گفت میخوام درس بدم پیش خودم گفتم بذار برسی بعد درس بده و به این دلیل گوش نکردم به درس. بعد دیگه همینجور تا آخر ترم گوش نکردم اصلا 😅

فیلماشم ندیدم و فقط از رو جزوه های بقیهخوندم.حالا ایشاا... که موفق بشیم همونجور که گفتم. :)

در ضمن امروز اومدم خونه خیلی سردم بود دیدم کرسی گذاشتن مامان اینا.

میخواست سورپرایز بشم ولی خودش لو داد جلومو گرفت گفت کرسی رو نبین😅 میخواست بگه حدس بزن چیکار کردیم 😅عاشقشم ینی.😍😍

الانم زیر کرسی دارم به اینستا گردی میپردازم 😊😊

مژگان ❤😻
۱۳دی

امروز ظهر تصادف کردم.سرچهار راه چراغ راهنمایی خاموش بود و من داشتم میرفتم خیابون مقابل که یهو یه ماشین زد به سپر عقب.یعنی من رد شده بودم و اگه یکم اون ترمز میکرد رفته بودم ولی زد بهم. بعد ماشین کج شد و رفت به سمت جدول بزرگی که روش چراغ راهنماییه و خیلییی محکم بهش برخورد کرد.منم محکم خوردم به فرمون و زانومم خورد به فرمون.البته خداروشکر کمربند بسته بودم.خلاصه بابام اینا اومدن و افسر و مقصر طرف مقابل بود.ماشین هم الان توی تعمیرگاهه. بعدش من رفتم بیمارستان و از قفسه سینه ام که درد میکرد و درد میکنه عکس گرفتم. که خداروشکر چیزیش نبود فقط کمی کوفته شده.همچنین زانوم بسیار درد میکنه و کمی توی راه رفتنم مشکل ایجاد کرده.زبونم هم مثل اینکه رفته زیر دندونم و زخم شده.

خداروشکر که چیزیم نشد زیاد و اون خانوم هم سالمه.البته اون ماشینش هم خداروشکر چیزیش نیست.

بابا میگه این ماشین احتمالا دیگه خوب نباشه و باید بفروشمش. به هرحال راضی ام به رضای خدا.

مژگان ❤😻
۱۰دی

خب بالاخره امشب رفتیم فست فودی جدیدی که با یه دکور خوشگل باز شده توی شهرمون.

چند باری میخواستم برم و فرصت نشده بود ولی امشب بالاخره رفتیم،من چیز برگر خوردم و بسیار خوشمزه بود و چسبید.کیفیت گوشتش خیلی خوب بود و یه جور بوی دودِ خوب میداد. 

سیب زمینی اش هم نسبتاً خوب بود اما لاغر بود :دی

خلاصه واقعا چسبید بهم :) حالا از غذا گذشته امروز امتحان پایانی مبانی اینترنت رو دادیم و خوب هم بود و همچنین صبح توی دانشگاه بالاخره گیفگام درست شد اما کمی کارای داخلش مونده که چیز خاصی نیست و خداروشکر :) 

دیگه اینکه پروژه سخت افزارمون رو قراره یکم کد نویسی کنیم و تحویل بدیم. البته صددرصد مشخص نیست ولی احتمالاً نصفه تحویل خواهیم داد.ایشاا... که نمره ی خوب بگیریم از سخت افزار هممون.

مژگان ❤😻
۰۷دی

دیروز رفتم آرایشگاه و ابروهامو برداشتم. قصد نداشتم به این زودی برم چون دفعه قبلی یه ارایشگاه جدید رفتم و خیلی ابروهامو نازک کرد واسه همین گذاشته بودم دربیاد و هنوز اونقدری که میخوام پر نشده بود ولی دیگه رفتم و نتیجه هم خوب شد خداروشکر. یه آرایشگاه جدید رفتم که دکورشم خیلی قشنگ بود. کمی هم موهامو کوتاه کردم. انشاا... از این به بعد هم میرم اینجا فعلا.

امشب رفتیم نظر برای خرید کاپشن یا پالتویی چیزی، من یک پالتو نازک جنس فوتر توی تلگرام دیده بودم که میخواستم بگیرمش ولی تموم کرده بودم.یکم گشتم جاهای دیگه هم رنگی که میخواستم نداشتن.بعد دوستم گفت زنداییم اینو داره ولی ازش که پرسید جواب نداد و معلومم نبود کی میدیدش.خلاصه بیخیالش شدم و رفتم نظر یه چیز دیگه بگیرم ولی چیزی نپسندیدم،بعدش رفتیم شیخ صدوق توت طلایی.وافل خوردیم و شیک نوتلا.به مامانم گفتم بیا یکم پیاده بریم ببینیم پالتو میبینم.بالاخره یه جا دقیقا همون مدلی که توی تلگرام بود اما جنس مخملش رو داشت که گرفتم :) خداروشکر :)

الان میخوام یه شلوار و یه روسری بگیرم و بعد هم ماه دیگه ایشاا... یه کاپشن جدید میگیرم.

دیگه خریدای کوچیک یه ذره دارم که چیز خاصی نیستن.

مژگان ❤😻
۰۳دی

خب از این بگم که در حال درست کردن سایتی در گیگفا هستم یا اینکه باید اسنگیت دانلود و نصب کنم و یه ویدیو ضبط کنم از اموزش یک نرم افزار یا از اینکه باید پروژه یولید رو درست کنم؟ :)))))))) اینا کارای امشبم هستن که ایشاا... حداقل دوتاشون رو تموم میکنم.

خب برم به کارام برسم :) 

مژگان ❤😻
۰۱دی

خب خب خب :)))))) اول از دیشب شب یلدا بگم،چون ما قرار بود یه شب بعد از یلدا یعنی امشب جشن بگیریم و اینا دیشب فقط اجیل و اینا خریدیم و هندونه و انار و خلاصه اینا نادر رو دعوت کردیم و مامان بزرگم رو، دور هم جمع بودیم.بعد امشب رفتیم خونه نادر اینا جشن بود که در واقع شیرینی که بعد از عقد واسه خونواده داماد میبرن و لباسای زمستونی و اینا که میدن رو بردیم به همراه کیک یلدایی به سلیقه بنده :)

کلی رقصیدیم و خوش گذشت خداروشکر :) خیلیییی باحال بود. انقدر عکس گرفتیییم.منم تانیا جانم رو دیدم و بغلش کردم و بوس و اینا،قربونش برم همینجور چشماشو میماله انگار خوابش میاد :) خلاصه خیلی خوب بود.ایشاا... همیشه هممون شاد باشیم :)))))

مژگان ❤😻
۲۸آذر

این ترم واقعااا واقعا خیلی کار داریمممممم.خییییلیییییی. برای آز گرافیک خداروشکر دیگه کاری ندارم و تصویر سازی و کاریکاتور و ست اداری رو درست کردم. فقط مونده پاکت نامه رو بذارم توی ماکتش و همه اینارو چاپ کنم که چاپش مال بعد هست نه الان.

پروژه سخت افزارمون رو هنوز درست نکردیم.وسایلش رو خریدیم ولی کد نویسی و متصل کردنش مونده.پروژه نهایی ام رو به اتمامه تقریبا. برای درس اینترنت باید یک وبلاگ طور درست کنیم با سایت گیگفا و ورد پرس و اینا.که من مشکلی با درست کردنش ندارم ولی گیگفا به من میگه آی پی ات مال خارج از ایرانه و امکان پذیر نیست عضو شی.باید درستش کنم این قضیه رو.دیگههه امتحان snagit و ulead داریم.همچنین باید روی پروژه و پایان نامه ام کار کنم.در ضمننننن طرح کسب و کارم هم مونده که کامل کنم.وااای چقدر کار داااارم.یک شب بعد از شب یلدا هم که جمعه هست باید لباس و اینای شب یلدا شوهرخواهرم رو ببریم و خوشبختانه همون شب اونا هم لباسای خواهرم رو میدن و کلش یه شب خواهد بود نه دو شبِ رایجی که معمولا مهمونی میدن.

خب خلاصه که خیلی سرم شلوغه.خیییلی.بی صبرانه منتظرم این ترم تموم شه یه نفس راحت بکشم.ایشاا... هممون موفق باشیم همیشه.

پ.ن: یکشنبه عقد دختر دوست مامانم بود.انشاا... که خوشبخت و شاد بشن و روزای بسیار عالی رو درکنار هم داشته باشن :)

مژگان ❤😻