مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۹ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۶دی

امروز کلی کار انجام دادم :) 

مهم تریناش خرید رفتن بود که خیلی وقته میخواستم برم، البته خریدام تکمیل نشده هنوز.دومیشم مرتب کردن اتاقم بود که خیلییییی نامرتب و کثیف شده بود و توی امتحانا و درس و... نشد مرتبش کنم. الان برق میزنه :)

همیـــن :))

مژگان ❤😻
۲۲دی

امروز اخرین امتحانم رو دادم و واسه ی دو هفته از دانشگاه خلاص شدم :)))

خداروشکر :) کلی کار دارم. ازجمله مرتب کردن اتاقم که به شدتتت افتضاح شده، خرید کردن واسه خودم و دکتر ارتودنسی واسه چک کردن دندونام.

دلم میخواد تو این دوهفته کمی کتاب بخونم و با دوستام هم برم بیرون. امیدوارم خوش بگذره. 

الانم خیلی خوابم میاد ولی خوابم نمیبره :/ عجیبه خودمم میدونم.


مژگان ❤😻
۱۸دی

هر نمره ای رو که میزنن بیشتر تاثیرات درس نخوندن و به در و دیوار زل زدنم رو میبینم :)

به جز آیین که هجده شدم بقیه نمره هام تا الان افتضاح هستن. 

امتحان زبان فنی رو هم که رسماً فقط ترجمه ی جمله ها رو از روی یه فایل پی دی اف خوندم و کلمه هیچی حفظ نکردم و تمرین و مخفف و...  هم که هیچی. خلاصه بد نبود و امیدوارم حس درس خوندن واسه ذخیره بیاد :/

مژگان ❤😻
۱۶دی

امتحان ساختمان داده رو با 12.5 و ریاضی رو با 10 پاس کردم. 

معدلم تا الان 11.50 و نسبت به ترم قبل شش نمره کمتره. 

[ اشکهایش را پاک میکند ]  😀😀😀😀😀😀😀😀😀

مژگان ❤😻
۱۵دی

این روزا مثل بقیه ی محصل ها مشغول درس خوندن و امتحان دادن هستم.

البته بیشتر وقتم در روز رو به بیکاری میگذرونم و عملا زمان بسیار کمی رو صرف درس خوندن میکنم. دلیلش هم اینه که حوصله درس رو ندارم! 

امروز امتحان ساختمان داده داشتیم و با اینکه فرم سوالات رو استاد بهمون گفته بود ولی من خوب نخوندم،  حتی متوسط هم نخوندم! خیلی کم خوندم و امتحانم بد نبود. یکی از برنامه هایی که واسش باید مینوشتیم جدید بود. فکررر میکنم درست نوشتم. همون دقایق اول بعد از خوندن سوال راهش رو فهمیدم و امیدوارم که درست باشه.

خلاصه که حالم خوبه ولی درس؟؟؟!  نعععع

مژگان ❤😻
۱۰دی

خونه مامان بزرگم. داره واسمون فسنجون و سیب زمینی سرخ کرده درست میکنه :)

به به به به :)))))))

واسه امتحان ریاضی فردا هم تقریبا آماده ام. این به این معنی نیست که میخوام بازم درس بخونما :) دیگه بسه هر چی خوندم.خدا هم خودش کمک میکنه بهمون :) فک کنم نمره م نسبتا خوب بشه. 

مژگان ❤😻
۰۷دی

یاد اون روزا افتادم که تو کل راهروی خونمون اسباب بازی میچیدیم با خواهرم از صبح تا شب بازی میکردیم :) 

مژگان ❤😻
۰۷دی

امروز امتحان عملی برنامه نویسی داشتیم. خوندن منم فقط خلاصه میشد به روز یکشنبه که شیوا اومد خونمون و یک [ فقط یکی! ] برنامه نوشتیم  و ازش عکس گرفتم که بعدا بخونم و نخوندمش تا قبل امتحان چند باری از روش خوندم.خوشبختانه همون سوال اومده بود با کمی تغییرات و فکر میکنم نمرم کامل شد. [ نمره هامون رو اعلام نکردن ].

و اینکه بالاخره بعد از مدتها استاد ریاضی نمره های میانترم رو اعلام کردن که من از شیش، چهارو بیست و پنج صدم شدم.که خب بد نیست.

قرار بود واسه ناهار بریم بیرون دانشگاه یکی دو تا خیابون اون طرف تر پیتزا بخوریم که حسش نبود و به جاش توی دانشگاه اسنک گرفتیم.که تجربه ی بسیار بدی بود. تقریباً همش کالباس بود.و من هیچ پنیر پیتزایی توی دهنم حس نکردم. ضمن اینکه نیم بیشترش نپخته بود.

خلاصه ساعت دو و نیم راه افتادیم به سمت خونه و تا الان من بیخودی توی تختم بودم و نه خوابم میبره نه حال انجام کارای دیگه [ به خصوص درس خوندن واسه امتحان دو روز دیگه] رو دارم. :) 🎈

مژگان ❤😻
۰۳دی

خوشبختی یعنی بوی قرمه سبزی رو حین خوندن مهندسی نرم‌افزار حس کنی :) 

خوشبختی یعنی دوستای خوب که باهاشون قرار میذاری واسه خریدو گردش :) دوستای خوب که باهاشون حرف میزنی و حالت خوب میشه :) دوستای خوب که با یادآوری خاطراتشون حالت خوب میشه :)


مژگان ❤😻