مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۹دی

خب امتحان پایتون رو هم امروز دادیم. یعنی اول قرار بودش فقط تئوری باشه اما استاد کفت امروز و ما هم گفتیم خب ما هم گفتیم بذار تموم شه بره. امتحانش سخت تر از چیزی بود ک فکر میکردیم اما استاد فک کنم یکی دو نمره کم کرد ازم و تئوری رو هم ۱۸ شدم که تئوری خیلییی اسون و کم بود واقعا. عملی هم استاد با ارفاق نمره داد. دیگه اینکه یکی از بچه ها میگه استاد گفت اینم دومین بیست لیستم که البته مطمئن نیستم خودم بیست شده باشم اما شایدم شدم 🤷🏻‍♀️

راستی امروز اون مقاله ای که واسه هوش مصنوعی نوشته بودم واسه یه مجله رو، نسخه الکترونیکیش رو بهم دادن. خیلی خوشحال شدم اسم و عکسمو دیدم اونجا. 

فقط امتحان هوش مصنوعی مونده دیگه. برم واقعا خسته ام!  اما با لبخند و انرژی و ایده و خوشحال و الحمدا... :)

مژگان ❤😻
۲۲دی

و ۲۷ ام دی اینجا ۴ ساله میشه. فقط میگم خدایا شکرت و خیلی خوشحالم از این بابت :)

مژگان ❤😻
۲۱دی

خب امروز اولین امتحان رو دادیم. ۲۱۴ اسلاید پاورپوینت و فکر کنم ۳۷ صفحه جزوه. کلیییی زیاد بود و ادم رغبت نمیکرد بخونه و اگر میخوند دوره کنه. خلاصه که من یه دور خوب خوندم و یه دور بد! اخراشم زیاد نخوندم و امتحانم بد نبود. خوبیش این بود که تستی بود فقط . دیگهههه فردا هم امتحان دارم بعد که تموم شد میخوام سه تا کار تولید محتوا انجام بدم و از فرداش بخونم واسه امتحان بعدی. سوالای بانکم پس فردا مینویسم بقیه اش رو. 

‌امروز هم اصلااا کار نکردم. کتابم راستی تموم شد. تسلی بخشی های فلسفه؛ عااالی بودا عالی. خیلی چیزا یاد گرفتم ازش که بعدا میخوام بنویسم. 

قول دادم به خودم که بعد امتحانا کلی کتاب بگیرم الان وقت ندارم. امروز اسکراب لبم هم رسید. راستی نوشتم پالتو رو خریدم؟ و روسری نارنجی رو. اما دیگه نمیخوام خارج از لیستم خرید کنم. تا این لیست تموم شه بالاخره ! 

خب برای همه چی خداروشکررررر ؛ راستی از یه نفر توی اینستا یاد گرفتم قرآن رو فارسی بخونم انشاا... و درس بگیرم کلی . 

مژگان ❤😻
۱۶دی

+خوب شد این فرجه بود که من برم ابروهامو بردارم و دندونمو درست کنم!

+دندونم یکم درد میکنه.

 

+عجیبه تا اومدم بنویسم با رویاهای بزرگ تو سرم چیکار کنم، خدایا خودت کمکم کن برسم بهشون؛ بعد همون موقع تو فیلمه خانومه و شوهرش به آرزوهاشون رسیدن و خانومه گفت خدایا شکرت و بزرگ‌ترین رویاهای ما واسه تو کوچیکه! وااای چقدر معجزه میبینم من. شکرت خدایا از بزرگی. همه چیو دست تو میسپرم همه چیییو.

 

+باید نخ دندون بکشم از این به بعد. 

 

+دیگه اینکه شنیدم اتیش سوزی جنگل‌های استرالیا یکی از عواملش مصرف گرایی هست. دیگه نمیخوام مصرف گرا باشم. همچنین اینکه آلودگی هوا، پلاستیک و ... هم موثر هستن توی این موضوع. انشاا... هممون حواسمون باشه به این چیزا.

 

+شکر خدای را.

مژگان ❤😻
۱۴دی

اولا که پالتو ستاره ای رو خریدم! و خوشحالم از این بابت. دوما که امشب خاقانی بودیم و از اون کالباسای خیلی خوشمزه خریدیم. البته هنوز نخثردیم منتظرم مامان و ستاره نمازشونو بخونن که بخوریم. من خوندم نمازمو :) سوما که یه پالتو خز جیگری دیدم و عاشقش شدم اما چون این پالتو ستاره ای رو ۸۰۰ گرفتم تازه بدون آف ۸۹۰ بود؛ گفتم دیگه امسال پالتو نمیخرم. البته ببینیم خدا چی میخواد :) دیگه اینکه یه سوییشرت خز پلنگی نسبتا بلند هم بد نیست واسه بیرونا. شاید سال دیگه بخرم انشاا... . 

دیگه امشب میخوام بانک بخونم و سوالاشو حل کنم، فردا هم طراحی؛ جزوشو گرفتم از شیوا. پس فردا باز بانک با شیوا بخونیم و بعدش تا شنبه اینترنت. و تمام دیگه :)

مژگان ❤😻
۱۳دی

میخوام که بعضی پیجای اینستاگرام رو انفالو کنم. کم کم زمان بذارم چک کنم ببینم کدوما خوب نیستن، چون دیگه خیلی زیااااد شدن. و این خوب نیستش حس بدی بهم میده. من همیشه دوست دارم همه چی چک شده، دسته بندی شده و منظم باشه. امیدوارم به زودی درست شه. انشاا... . 

مژگان ❤😻
۱۳دی

امروز صبح کله پارچه خوشمزه خوردیم ، بعدش پروژه بانک رو کمی انجام دادم و رفتم سراغ یه تست محتوا. بعد الانم دارم بانک میخونم. یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده؛ بین دو تا پالتو موندم کدوم رو بخرم! البته انتخابمو کردم یه پالتوی ستاره ای هست اما میترسم ستاره هاش کنده بشه. به خصوص اینکه ارزونم نیست که بگم طوری نیست اگه کنده شد. 

دیگه خیلی امتحانا پشت سر همه. باید بخونم و کارم دارم. پس برم فعلا.

ناهار هم جوجه خوشمزه بود و عصر‌ هم مامان سماور ذغالی رو اورد و هزارتا چای خوردیم به به که چقدر خوب بود. حالا قراره باز کلی کیک و اینا بپزیم و با چیزای باحال چای ذغالی بخوریم. انشاا... :) خدایا شکرت .

مژگان ❤😻
۱۰دی

نمی‌دونم چی بنویسم حوصله ندارم! امتحان آز رو ۱۵ شدم. کتاب تسلی داره تموم میشه. از دانشگاه خسته شدم. اما یکمم دلم تنگ میشه برا دانشگاه از الان! و برم!

مژگان ❤😻
۰۷دی

بندازمت دریا ماهیا بخورنت ، تیکه تیکه ات کنن :)))) (بخشی از حرفهای تانیا به من) 

مژگان ❤😻
۰۳دی

بیام از این ذهن آشفته بنویسم بلکه یکم اروم شه!

+این دوروزه همش دانشگاه و بعدش کار. خسته خسته ام اما سروصدای تلویزیون نمیذاره بخوابم! پروژه های هرروز دارم و انشاا... بیشتر هم خواهند شد. تست و اینا هم دارم. یه کار جدید هم نوشتن کمپین تبلیغاتی هست که بهش علاقمندم و اگر خدا بخواد میخوام که توی این کار برم. دیگه چی؟ یه پیج جدید اینستا میخوام بزنم از خودم بنویسم، از عمق ذهنم ! چیزایی که فکر کنم خیلی ننوشته ام درموردشون. دیگه ؟ به برنامه نویسی و مدیریت یه تیم برنامه نویسی و محتوا و اینا هم فکر میکنم. که کار بزرگیه. اما خدا هم بزرگه و باهامونه :)

 

+از دانشگاه بگم. حوصله درس و پروژه ندارم. استاد بانک چون یه جلسه نرفتیم قهر کرده. دیگه درس نمیده و باید خودمون بخونیم! بقیه استادای این دانشگاه اینجوری نیستن اما. ما همش در حال کنسل کردن کلاسیم این اخر ترمیه. هوش هفته پیش و پیاده سازی زبان های برنامه سازی این هفته. هیشکی هم اعتراضی نداره! اما بیش از هر چیز حوصله امتحان یا بهتر بگم وقتشو ندارم. اما خب راستش خیلی هم بدم تمیاد. بیشتر اینه که وقت ندارم باید کارامو انجام بدم :) 

 

+ نمیرسم کتاب بخونم زیاد. تسلی بخشی های فلسفه هنوز تموم نشده. مجله داستان گرفتم واسه اولین بار. گشنمه برم خامه عسل جان بخورم :) راستی شکرت خدا جان که کاری دارم واسه انجام دادن و سالمم و میتونم کار کنم. و شکر خدا برای همه چی :)

مژگان ❤😻