۲۰شهریور
وقتایی ک پلن دارم هفته ها خیلی زودتر و بهتر میگذرن هرچند گاهی دوست دارم کاری نداشته باشم تا بتونم کتاب بخونم و اینجور چیزا.
امروز مهمون داشتیم تو باغ و جساااابی خوش گذشت. کلی حرف زدیم لذت بردیم و خوراکی خوردیم :) ضمنا تولد مامانیم هم بود و وقتی شب تو خونه کادوش رو دادم و بوسش کردم بهترین حس رو داشتم :)))
بعد اینکه فردا بالاخره دورهمی هست برای کلاس زبان و باید هفت بیدار شم کارای خودمو انجام بدم تا به موقع برسم. این وسط دستیارم مرخصی هست و یکم کارای اضافه دارم اما اوکیه مخصوصا چون پنجشنبه تعطیله.
دوستم تو مهمونی یه ایده خوب مطرح کرد امیدوارم که بتونیم انجامش بدیم.
فعلا برم خسته اممم و خوابم میاد.