مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

۲۳فروردين

روزای بعد سفر اینجوریه که تلاش می‌کنم همه چی رو مرتب کنم، لباسام رو بشورم، خریدام رو جا‌بجا کنم و هر از گاهی با شوق نگاهشون کنم و خلاصه فرصتی هست برای برگشتن به زندگی عادی و روتین. از امروز کتاب خوندن رو هم شروع کردم باز هرچند تو ساحل جم-یرا هم کمی کتاب خوندم. و رفتیم دیدن مامان بزرگ.

اتاقم تقریبا مرتب شده و همه چی سرجاش هست فقط مونده رسیدهای دبی رو بررسی کنم و کیفم رو هم تمیز کنم. 

امشب داره بارون ملایمی میباره که باعث میشه فکر کنم همه چی تو دنیا درست میشه، همه چی. 

شکر خدا رو بابت همه چیز.

مژگان ❤😻
۲۲فروردين

اول اینکه پرواز به موقع بود و برخلاف چیزی ک انتظار داشتیم صبحانه خیلی عادی بود اما در حجم بالا. تو فرودگاه کمی معطل شدیم اما نه خیلی و فروشگاه هم اونجا بود ک سر. زدیم اما در مقایسه با فرودگاه استانبول خیلی ضعیف بود هرچند که شنیدم ترمینال یک اینطوره.

موقت نجویل اتاق دو سه ساعت تو لابی منتظر شدیم و چون از اصفهان هم رفته بودیم تهران دیگه حسابی خسته بودیم. قبل تحویل اتاق من گرسنخ بودم رفتم کی اف/ سی مرغ گرفتم که خیلی خوب بوددددد. بعدم خوابیدیم یک ساعت و ناهار خوردیم قرمه سبزی خیلی خوشمزه. بعدم رفتیم سمت بر/ج خلیفه که اولش از دبی مال سر دراوردیم. قسمت ابتدایی دبی مال خیلی ساده بود اما بعد تبدیل به یه پاساژ بی نهایت عالی تبدیل شد که روزها باید زمان بذاری و بگردی، در اصل ما اول هی سوال کردیم و سمت برج خلیفه رفتیم که دیر هم شد چون هی اشتباه می‌شد، نهایتا رفتیم تو اون محیط خیلیییی شلوغ عکس گرفتیم و بعدم برگشتیم داخل دبی مال. میخواستم کروسانی که تعریفش رو شنیده بودم بخورم که حوصله نداشتم دنبالش بگردم واسه همین تو دبی مال ژلاتوی ایتالیایی گرفتیم که برای من طعم لیمو و شکلات فندقی داشت. خوب بود نسبتا مخصوصا آخرش نمی‌دونم چرا طعمش عالی شد. اونجا کلا یه فروشگاه ایتالیایی بود و یه چیپس ایتالیایی هم خریدم که هنوز نخوردم. راستی از فرودگاه چیپس گرفتم که فکر کردم ساده اس اما سرکه ای بود ک دوس ندارم اما کیفیت خوبی داشت. و خلاصه میتونم بگم کیفیت چیپس های خارجی خوبه معمولا چون از برند لیز هم خوردم قبلا البته ساده اش بهتر بود طعم دارش یادم نیست چی بود.

بعد دیگه گفتیم بذار باز تو دبی مال بچرخیم و مامانم گفت دوباره نیایم که من مخالف بودم و میخواستم بازم بریم اما نهایتا چون خیلیییییی خسته شده بودیم و پاهامون درد گرفته بود و یه قسمتایی هم دیدیم، اوکی شدم. بیشتر دلم میخواست پیتزایی چیزی امتحان کنم. الان هم حواسم هست اگه جایی شد امتحان کنم.

دیگه چی؟ اها چاینا تاون رو هم رفتیم که جالب بود مخصوصا سوپرمارکتش. البته چیزی نگرفتم احساس میکردم کیفیت نداره هرچند اصلا مطمئن نیستم. بعد یه نوشیدنی شکوفه گیلاس بود میخواستم بخرم ک خواهرم یادآوری کرد خودمون دمنوش شکوفه گیلاس دم کردیم و ب نظر من شکوفه سیب طعم بهتری داشت هرچند اصلا دلم نمیاد زیادی بکَنم.

 بگذریم بعد دلم خواست مرغ پرتقالی/ چینی ها رو امتحان کنم که رفتم بخرم ولی خانمه گفت میخوای تست کنی گفتم اره. به نظرم خوشمزه بود اما نه واسه خوردن خیلی زیاد. برای همین دیگه نگرفتم. البته خوب بود واقعا.

اما من قصدم امتحان بود بیشتر.

دیگه اینکه اچ اند ام رفتم که جالب نبود زیاد و چند تا چیزی ک خوشم اومد زیادی گرون بود نسبت به ترکیه، لااقل فکر کنم چون جدیدا چک نکردم، 

دلم کرم برو-له و چند تا چیز می‌خواد امیدوارم پیدا کنم. راستی از سفورا هم چیزی میخواستم بخرم ک صفش حیلیییییی شلوغ بود محبور شدم بذارم سرجاش. 

تو دبی مال همچنین یه کتابفروشی فوق العاده زیبا با حس خوب بود کت اول دیدیم و وقت زیادی داخلش نگارنده چون میخواسنیم بعدا برگردیم اما در نهایت باز رفتم با هول وسایل رو نگاه کردم و پشیمونم ک چیزی نگرفتم. باید ی بوکمارک میخریدم. هنوزم دلم می‌خواد برم اون کتابفروشی اما مسیر مترو تا دبی مال پیاده روی زیادی داره ک از عهده اش برنمیام چون بازم برنامه دارم.

بعدم رفتم مغازه دیزنی ک تازه باز شده و بامزه بود. و آکواریوم دبی مال هم از بیرون دیدیم واقعا شگفت انگیز بود اصلا فکر نمیکردم از نزدیک این همه جالب و آرامش بخش باشه و قیافه کوسه رو که دیگه نگم =))) بقیه ماهی ها و سفره ماهی هم بی نظیر بود جدا.

الان تو هتل صدای آهنگ میاد به شکل محو که امیدوارم بره البته کلی خسته ام و خوابم خواهد برد. تازه لپ تاپ آوردم کمی همراه می‌کنم ک باعث شد واقعا بخ خودم افتخار کنم ب خاطر بعد این همه خستگی کار کردن.

دیگه برم ک چشمام داره بسته میشه و تازه باید تولد دوستم رو هم تبریک بگم فرصت نکردم به خاطر سفر،

 


روز دوم 

امروز صبح تا رفتیم با/غ معجزه ساعت ۱۱-۱۲ شد و اونجا خیلی گرم بود اما زیبا بود و کلی عکس گرفتیم. البته تقریبا هیچ بوی گلی نمیومد. بعد اونجا نوشابه گرفتیم که خیلی خنک بود و نوشابه خارجی هم که خیلی خوبه. من ایس کافی هم گرفتم خوشمزه بود و انرژی بخش. مدت زیادی هم نشستیم چون خسته بودیم از دیروز و برنامه دیگه ای برای اون موقع نذاشته بودیم تا استراحت کنیم. 

بعدش رفتیم ساح/ل jbr که خیلی شلوغ بود و یکم رفتیم داخل دریا. بعد رفتیم چیزکیک -فکتوری که یه چیزکیک خوب داشت و بهتر از اون خامه روش بود که طعم فوق العاده ای داشت. البته پیتزا میخواستیم ک بعد سفارش گفت سوسیس و پپرونی نداریم و سبزیجات هست که گفتیم نه. و یه آب معدونی خیلی گرون هم بهمون داد که اصلا ارزش نداشت.

بعد از ساحل هم کمی راه رفتیم و رستورانی رو انتخاب کردیم که بشقاب کباب داشت و خوشمزه بود تقریبا اما خیلیییی تند. به سوپرمارکت هم رفتیم ک عاشق سوپرمارکت )خارجی هستم من. کیندر گرفتم و خمیر دندون و میسلار روغنی.

چیپس ایتالیایی دیشبی هم خوردیم که طعم قارچ داره کمی و حسابی ترد و خوشمزه بود و به عنوان یه چیپس خور حرفه ای بهش نمره صد رو میدم =)))

بعد میخواستیم بریم استخر هتل که بسته بود و خلاصه اومدم سر لپ تاپ تو  هتل و چای اینا خوردیم و تمام. 

کلی جزییات هست اما حوصله ندارم بنویسم! مثلا یک ساعت از هتل تا -میراکل و یک ساعت تا ساحل از اونجا که شامل ۲۰ دقیقه پیاده روی می‌شد. 

بقیه رو شاید بعدا نوشتم. 

 

روز سوم دبی

امروز رفتیم صبح گیفت: ویلج و خرید کردیم. 

بعد رفتیم موزه -آینده که البته بلیط نداشتیم واسه عکاسی رفته بودیم و خوب شد عکسا. 

بعدش رفتیم امارات- مال که خیلی بزرگ بود من فقط تونستم بخشی از یک طبقه رو ببینم و بخشی از هایپر طبقه پایین. کتابفروشی رفتم و چیپس خریدم مدل لندنی و یه پیتزای خیلی بدمزه، دونات نسبتا خوب و ام /علی که یه جور دسر هست و تعریفشو شنیدم بودم اما دوسش نداشتم. تو این مال یه بخش برای اسکی‌بود که دیدیمش و امکانات جالبی داشت.

دیگه اینکه از گیفت هم کلاه حصیری گرفتم که خیلی وقت بود میخواستم با اسپری و بالم لب و نمی‌دونم ی سری خوراکی اما زیاد خرید نکردم. امروز بالاخره قبول کردم واقعا نمیتونم هرچی میبینم رو امتحان کنم از برندایی ک دوس دارم چون خیلییییی تو دبی این برندا زیادن و هم انفدر تو شکمم جا ندارم =)) هم هزینه اش زیاد میشه.

بعدم نزدیک هتل رفتیم دو تا مغازه یکیش سوغاتی بود یکیش سوپرمارکت بزرگ. دلم میخواست یه نماد از د-دبی بگیرم مثل برج خلیفه اما فعلا ک نخریدم.

راستی چیپسی ک گرفتم خیلی خوب بود ستاره هم قارچ از این کوچولوها خرید ک مزه قارچ عادی میداد تقریبا.

و اینکه تو یه فروشگاه صاحبش ایرانی بود و کلی با ما خوش رفتاری کرد. برامون نسکافه و آب آورد و تازه بهمون هدیه هم داد از فروشگاهش. برخورد خوبش خیلی دلنشین بود و امیدوارم همیشه موفق و سالم باشه. 

 

روز چهارم دبی

امروز رفتیم بازار :السیف ک خیلی حال و هواش رو دوست داشتم. قدیمی و دوست داشتنی بود. اونحا یه بوکمارک خریدم بالاخره طرح سنتی و البته یه ایس لاته از استا-رباکس عزیزم که واقعاااا ایس لاته اش رو دوس دارم.

بعد چون پیاده روی تا مترو زیاد بود تاکسی گرفتیم تا اونجا و بعد رفتیم ساحل جم؛یرا که تو یه منطقه خیلی عالی بود و واقعا شیک بود اونجا. تو راه یه گل خیلی خوشگل سفید دیدم ک قبلا تو فیلما دیده بودم فقط. با برج ا-لعرب هم عکس گرفتیم و بعد رفتیم سمت ساحل. باز پیاده روی داشت و آخرش رسیدیم قسمت یات ها. اونجا یه دختری یه میمون خیلی کوچولو بغل کرده بود که به طرز باور نکردنی‌ای بامزه بود، کوچولو و درست شبیه عروسک. باهاشون حرف زدیم اسمش هم جرج بود. این قسمت ساحل یه آب معدنی رو پرسیدم ۳۴ درهم بود !!

بعد باز راه رفتیم تا رسیدیم به قسمت ماسه ای که خلوت بود و خیلی بهتر از ساحل قبلی البته روبروش کافه نبود ولی شاید پایین ترش بود. اونجا یکم رفتیم تو آب اما ن زیاد چون حوله اینا نداشتیم. بعدم نشستیم و حتی کمی خوابیدیم که به شدت چسبید. واقعا نیاز داشتیم به استراحت این شکلی.

بعد خوراکی خوردیم و حدود ۶:۳۰ خیلی سرد شد برگشتیم. اتوبوس ما رو شهر ای۶نترنت دبی پیاده کرد که خیلییییی خوشم اومد ازش. واقعا لوکس بود و خیره کننده. خوشحالم که دیدمش چون تو پادکستی درموردش شنیده بودم. بعدم برگشتیم هتل اما سر چهار راه یه نماد بر@ج خلیفه گرفتم که یادگاری بذارم تو اتاقم و بابتش خیلی‌ خوشحالم :)

بعدم چمدونا رو تقریبا بستیم و آماده کردیم که فردا باید بریم البته کلی وقت هست چون پرواز شبه اما میخوایم صبح چک اوت کنیم بریم بیرون.

یه جور شیر خریده بودیم که خوردیم زیاد خوب نبود و باز بهم ثابت شد از برند ناشناس خارجی خرید نکنم. بعد هم قارچ کوچولو ستاره خریده بود نمی‌دونم گفتم یا نه.

 

*مامان اومد تو هتل، به آقای اطلاعات گفت ساری! به جای هلو =))))

تو مترو بهم گفته بود ساری راحت تر از اکسویوسیمی هست. :)

 

تجربه کلی من از د/بی

به نظرم بعضی جاهای شهر زیادی خوشگل و خوب بودن و بعضی جاها واقعا خوب نبودن. یعنی حس و حال خوبی نداشتن. سمت دبی م(ال جذاب بود و خود دب(ی مال به نظرم فوق العاده بود. جمی-را هم همینطور و یه سری جاهای دیگه اما دی»ره اصلا جالب نیست.

متروها عصر و شب خیلی شلوغ هستن و در کل به ندرت میشه جای نشستن پیدا کرد و این تو مسیرهای طولانی اذیت میکنه.

از اینکه کلی برند مختلف در دسترس هست خوشم میاد البته که خیلیاشون گرونه اما من عاشق امتحان کردن خوراکی های برندای خوبم مثل استارباکس و چیزای جدیدتر.

 

روز پنجم دبی

امروز قرار بود بریم سیتی سنتر دیره اما به جاش رفتیم سوپرمارکت اینای اطراف هتل و بعد هم غذا خوردیم تو کی اف سی که به اندازه روز اول خوشمزه نبود. بعد رقتیم هتل من با لپ تاپ کارامو انجام دادم و بعد هم باز رفتیم خیابون کناری دیدیم وای چقدر مغازه بوده و نمیدونستیم. یه مغازه بود کلیییی لوازم تحریر داشت بقیه هم مثل قبلیا لباس و خوراکی و اینا داشتن. من یدونه از این جای لوازم آرایشی ها گرفتم که همیشه میخواستم واسه سفر. بعدم باز رفتیم هتل ترنسفر اومد و رفتیم فرودگاه کارا تقریبا زود انجام شد و بعد از چک امنیتی هم کلی فروشگاه خوب بود از برندا. راستی قبلش هم یه همبرگر از مک دونا(لد گرفتم که اصلاااا خوب نبود. 

‌بعد پرواز هم قرار بود تاکسی بیاد که نیومد و رفتیم با تاکسی های فرودگاه سمت ترمینال جنوب ک بسته بود و باز تاکسی گرفتیم رفتیم خونه. خیلی خیلی خسته شدیم و هفت صبح امروز رسیدیم خونه. بعد خوابیدیم کمی و پاشدم دوش گرفتم و بعد از اون کارامو انجام دادم، چمدون باز کردم، کمی لباس شستم و وسیله جا به جا کردم. هنوزم اتاقم مرتب نیست اما خیلی حس خوبی دارم که برگشتم به روتین زندگیم. خداروشکر بابت سفر و برگشتن و تک تک نعمت هاش. با اینکه هوا گرم بود و مسیر تهران تا اصفهان سخت گذشت به خاطر خستگی و اینا خدا رو هزار مرتبه شکر. 

امیدوارم هممون همیشه خوش باشیم و به سفر و حال خوب. و زندگیای هممون عالی باشه.

مژگان ❤😻
۱۴فروردين

خب امروز سیزده به دره و احساس می‌کنم باید درمورد عید بنویسم. در اصل میخواستم بیشتر بنویسم تو ایام عید چون برام دوست داشتنیه اما نشد چون ژورنالینگ رو شروع کردم و ترکیبش کردم بعد با شکرگزاری

اما تو عید عیددیدنی رفتیم بیشتر از چیزی ک برنامه داشتیم اما خوب بود. و اینکه یه بار کافه با خواهرم و یه بار خودم که کرپ خوشمزه خوردم. و کتابمو تموم کردم. امیدوارم امروزم کتاب الکترونیکی رو تموم کنم

دیرروز دعوت شدیم مهمونی و خوش گذشت و به ایده جدیدی رسیدیم که نمی‌دونم چطور میشه اما امیدوارم اوکی بشه. بعدم اینکه دهم چمدون بستیم و خلاصه که اینجوری. عجیبه که انقدر به کارم وابسته شدم این روزا! یعنی امروز هم دلم میخواست لپ تاپ همراهم بود واسه کار شاید از ذوق سفر!

اما حس خوبیه 

خداروشکر

الانم اش خوردیم عصرانه و مامان بزرگ بابا ستاره مامان اینجا هستن و همه چی عالی. راستی چای با عطر شکوفه هم دم کردیم =)

امیدوارم سال فوق العاده ای واسه هممون باشه.

مژگان ❤😻
۰۴فروردين

امروز تصمیم گرفتم که هر روزم رو به بهترین شکل ممکن زندگی کنم. لازم نیست منتظر چیزی باشم تا خوشحال بشم، خوشحالی همین جاست! از لحظه میخوام لذت ببرم و این یه چیز کلیشه ای نیست؛ بلکه تصمیمی هست که با تمام وجودم درکش کردم. به امید خدا قراره همین کارو انجام بدم. 

مژگان ❤😻
۰۲فروردين

از بچگی عاشق عیدم. این روزا هم خوبه چون کار ندارم و کتاب میخونم فیلم میبینم امروز رفتم با خواهرم شهر کتاب و کافه. کیک عسل و پاریس برست خوردیم فوق العاده تازه و خوشمزه بود. یادمه یه زمانی هر روز عید رو میومدم مینوشتم چیکار کردم :) اون روحیه رو دوست دارم. سنت های /ایرانی رو دوست دارم خیلی

دیروز رفتیم خونه مامان بزرگ عید دیدنی و فردا هم خونه دایی به امید خدا. واقعا دلم نمیخواد جای دیگه ای برم. حوصله ندارم و میخوام برم یکم بیرون باز. از پنجم هم سرکار هستم. همه چی خوبه خداروشکر .

مژگان ❤😻