مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۴۰۴ ثبت شده است

۰۶دی

امروز صبح با فاطمه رفتیم شهر) کتاب و سه تا کتاب گرفتم (دفترچه «خاطرات @خدمتکار، تو\مرا|خواهی کشت، امواج//فلورانس

بهد رفتیم کافه قهوه خوردم و کرانچ (شکلا٪تی که بد نبود ولی نمی‌دونم چرا آنقدر این کافه شلوغ میشه. بعد رفتیم قارا )تمش<کی بخرم ک بسته بود و برگشتم اما سه تا آدم مهربون دیدم. یکی دختری ک برام کتابا رو آورد، دختری ک تو کافه میخواست میز کناریم بشینه و یکی دیگه ک یادم نیست. 

خوب بود اما نمی‌دونم چرا حس می‌کنم هیچی حال/ نمیده! واقعا خداروشکر می‌کنم و اینا ولی ی چیزی ی جوریه! نمی‌دونم چی

خدا خودش بهم کمک کنه.

مژگان ❤😻
۰۲دی

امروز هی چشمم می‌خورد به این یادآوری ک نوشته بودم تو گوشیم: ده /سالگی وبلاگم! و کلی کار داشتم و بیرون رفتم ک میگم، اما بالاخره اومدم اینجا! خیلی خوشحالم که اینجا ده ساله شد. خدا رو شکر. درسته گاهی زیاد ننوشتم اما بازم اینجا رو خیلی دوست دارم و حالا که مینویسم حتی بیشتر متوجه میشم.

البته اواخر دی ۹۴ شروع کردم اینجا رو ولی به هرحال ده /سالگی مبارک!

خداروشکر همه چی خوبه

امشب رفتم کتاب بخرم که چهار تا کتاب گفتم نداشتن! شاید بهتر باشه فقط کتابفروشی مورد علاقه خودم برم ک معمولا همه چی رو دارن . بعد همبرگر خریدم به اسم هاوایی: برگر از عامه\پسند که با آناناس بود. واسه تست بد نبود اما کلا فن :همبرگر نیستم. شاید باز بهتر باشه بچسبم ب مورد علاقه های خودم یعنی همون کافه و مرغ سوخاری. 

و ی خرده درمورد باشگاه مردد بودم اما الان ذوق بیشتری دارم شاید چون ست جدیدم تیکه آخرش رسید بالاخره و تکمیل شد و البته چون تاثیر خوبش رو دیدم. فقط یکم باید رژیم بگیرم که میگیرم. اما ورزش رو ادامه خواهم داد و ی راهی پیدا می‌کنم بهتر کار کنه. 

همین فعلا :) شب بخیر‌وبلاگ جون =))

مژگان ❤😻