مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۵ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

۲۳دی

امروز خیلی بهترم بعد از چند روز سخت. و البته امروز ظهر بعد چند روز خیلی خوب خوابیدم. دیروز فشارم پایین بود و دو تا سرم زدم البته رگ هم به سختی پیدا شد. اما اون مال دیروز بود و خداروشکر که الان عالی ام نسبت به دیروز. قطعا همین کسالت باقیمانده هم زودی تموم میشه به لطف خدا. 

‌امیدوارم همه بیمارا هرچه زودتر خوب بشن. 

و اما بگم از محبت اطرافیانم که فوق‌العاده ان. از احوالپرسی ها گرفته تا دیدنم. مامان بزرگ و دایی امشب ا‌مدن و مامان بابا و خواهر خودم که کلی زحمت کشیدن برام. خدا رو شکر بابت بهترین آدمای دنیا تو زندگیم. امیدوارم تو وقت خوشی به همشون کمک کنم.

 

مژگان ❤😻
۲۱دی

من سرما خوردم! و خیلی بده این قضیه اما فک کنم خیلی شدید نیست. یکم بی‌حالم. ولی دیشب خیلی بد خوابیدم تا چهار و نیم بیدار بودم بعد خوابیدم. یعنی هی میخوابیدم بیدار میشدم کوتاه دو بار وسطاش تصمیم گرفتم بیخیال خواب بشم برم نت اینطوری خیلی بهتر بود. مخصوصا چون صبحش جمعه بود میتونستم بخوابم. اما حدود نه و نیم بیدار شدم بابا برای صبحانه سر شیر و باقالی خریده بود که خیلی خوب بود. بعد رفتم دکتر و عصر رفتیم شیر موز خوردیم. 

‌امیدوارم زودی خوب بشم کلی خوراکی هم دارم میخورم. اما باز یادم میندازه چقدر سلامتی مهمه و خداروشکر بابتش. امیدوارم همه سلامت باشن.

مژگان ❤😻
۱۴دی

روز دوشنبه بالاخره یه ماشین گیرم اومد و بابام اون رو برد خونه، منم داشتم با ماشین بابا اینا دنبالش میرفتم که متاسفانه تصادف کردم. یعنی بیشتر حواسم دنبال این بود ک ببینم بابا کجا میره تا دنبالش باشم برای همین وقتی ایستاد من بدون توجه زیاد راهنما زدم و رفتم کنار. ی ماشین هم بهم زد که خیلی جزیی بود اما کلی ناراحت شدم مخصوصا چون اون شب باید خوشحال میبودم اما اصلا خوب نخوابیدم. خلاصه بالاخره با خودم کنار ا‌ومدم ک خواست خدا بود و خسارت زیادی هم وارد نشد. 

خلاصه که روز بعد رفتیم برای قولنامه. دیروز و امروز هم کمی رانندگی کردم باهاش اما یکم استرس داشتم هم چون جدید بود هم به خاطر اتفاقی که افتاد. اما به خودم گفتم خدا کمکم میکنه و پیش رفتم. 

‌خلاصه که همین. الان خوبم خداروشکر. همه چی خوبه. امیدوارم برای هممون بهترین اتفاقا رخ بده، و خدا مواظب هممون باشه که میدونم هست. شکرگزاری هم هر شب میخوام انجام بدم الان هفته ای سه چهار باره. 

راستی هنوز پلاک عوض نکردیم و یکم هم کار داره ماشین که کم کم انجام میدم.

مژگان ❤😻
۰۹دی

این روزا خیلییییی درگیرم. میخواستم ماشینم رو عوض کنم اما کلی بنگاهیا بدقولی کردن. واقعا متاسفم برای آدمایی که وقت و انرژی آدم رو بیخود میگیرن. یکیشون چندین بار قرار گذاشت و آخرش کنسل کرد یکی دیگه هم امروز. خلاصه که تصمیم گرفتم یکم آروم باشم تا آخر هفته اصلا نرم دنبالش تا ببینم چی میشه. البته اوضاع باز/ار بهم ریخته کلا. 

امیدوارم زودی این قضیه درست بشه به امید خدا. دلم یکم روتین و آرامش می‌خواد! 

تازه بیشتر از همیشه هم دارم کار می‌کنم. اما راضی ام. شکر

مژگان ❤😻
۰۶دی

چند وقت بود به این فکر میکردم که چرا دنیا آدما رو اذیت میکنه سختی میذاره تو راه آدما. چه خودم چه بقیه . یه جا خوندم که دنیا همه رو می‌شکنه و بسیاری از محلی که شکسته شدن قوی تر میشن. یه مدت برام جواب خوبی بود اما خیلی زود تموم شد! چون گفتم خب اصلا نمیخوایم قوی باشیم میخوایم حالمون خوب باشه! تا اینکه امروز یه چیزی رو فهمیدم. دنیا نمیخواد ما رو اذیت کنه! نمیخواد ما رو بشکنه. خودمون با بی فکری با تصمیم اشتباه ندونم کاری و... باعث میشیم. دنیا می‌خواد فلان فرد فلان موضوع رو رها کنیم. خودمون رها نمیکنیم میچسبیم بهش و بعد صدمه میبینیم. دنیا نمیخواد ی اتفاقی بیفته ما هی زور می‌زنیم. اگه سعی کنیم با دنیا برقصیم، چیزایی که میاد رو قبول کنیم، آنقدر اذیت نمیشیم!

خدا رو شکر که اینو فهمیدم. امیدوارم برای هممون زندگی راحت باشه. 

مژگان ❤😻