امشب یه اتفاق خیلی خوب رخ داد
داشتم میرفتم سوپرمارکت
یهو دو تا کودک کار دیدم. تو ذهنم خواستم بگم پیتزا میخواین و آخرش گفتم. گفتن نه میشه برامون پنیر بگیری واسه صبحانه؟ گرفتم با آب پرتقال و گفتم باز پیتزا هم میگیرم اما گفتن پولشو لازم داریم. رفتم عابر پول گرفتم بهشون دادم البته خیلی ناچیز یعنی خودش قیمت پیتزا رو پرسید و گفت نه زیادههه کمتر بده 😁 خلاصه که برام آرزوهای خوب کرد. گفت خدا هر چی میخوای بهت بده. گفت خانم من چند ساله کار میکنم تا حالا کسی ب مهربونی شما ندیدم منم کلی قلبم پر شد از محبتش اما ناراحت شدم که چند سال کار کرده چون اصلا سنی نداشت. شاید ۸-۹ ساله بود. بعد گفتم توام وقتی پولدار شدی به یکی کمک کن، گفت خاله من همیشه کمک میکنم... انقدر تحت تاثیر قرار گرفتم. قلب خیلی بزرگی داشت. دو تاشون کلی ازم تشکر کردن و باز گفت خاله خدا هرچی میخوای بهت بده. خیلی بی نهایت حرفش برام ارزشمند بود و در مقابل کمم کمی ک من کردم این صحبت خیلی ارزشمندتر بود.
خدا توفیق بده بهمون که همیشه کمک کنیم و دست هم رو بگیریم چه مالی چه معنوی و البته برکت و حال خوبی ک برای خود ما حاصل میشه با هیچ پولی قابل مقایسه نیست.
خدایا شکرت هزار بار شکرت که بهم توفیقشو دادی امشب.