مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۷۱۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

۰۷اسفند

امروووز رفتم سراغ سایت دانشگاه که ببینم نمره هارو زدن یا نه،دیدم نزدن تا اینکه شب شیوا توی گروه گفت برین نمره هاتون رو ببینین. اول رفتم توی بخش کارنامه دیدم نمره ای نیست فکر کردم سر کارمون گذاشته بعد رفتم توی بخش اعتراض به نمره(که نمرهای ما اول اونجا میاد)  دیدم که به به نمره ی پروژه رو زدن.... حالا چند شدم؟؟؟ باورم نمیشد.... 18.5🙌🙌🙌🙌🙌🙌 بسیاااار خوشحال و مسرور گشتم. خدایا شکرتتتتتت به شدتتتت. انشاا... که همه ی بچه ها با نمره عالی پاس بشن 😊😊😊😊 همچنین دست اساتید مربوطه درد نکنه، انشاا... موفق و خوب و شاد باشن همیشه :)

البته بعدش رفتیم ببینیم بقیه چند شدن که فهمیدیم هیچکس نمره نداره،ما هم فکر کردیم حتما اشتباهی شده و کلی زنگ و پی ام و اینا تا در آخر فهمیدیم نمره ی دو تا دیگه از بچه ها که استاد راهنمامون یکی بود رو هم زدن و فهمیدیم که خداروشکر همه چیز درسته 😊😊😊 بالاخرهههه راحت شدم از استرس و کار روی پروژه و...  باید یه استراحت حسااابی بکنم :)


پی نوشت: امروز رفتم خرید و تقریبا همه چیزایی که میخواستم رو گرفتم به جز چند مورد کوچیک. شب هم پیراشکی ویژه از "تین دونات" خوردم، به نظرم اونقدر ها خوشمزه نبود اما خب چیز نسبتاً خوبی بود. با این حال هنوز هیچ دوناتی به پای دوناتهای خیابون طالقانی نمیرسه :) همچنین امشب در فیلیمو چند قسمت فصل سه شهرزاد رو دیدم، قسمت پنج هم فردا میاد.

پی نوشت 2: مجدداً خداروشکر میکنم بابت پروژه ام و مجدداً آرزو میکنم همه ی همه هم با نمره های خوب پاس بشن. و کلاً امیدوار همیشه هممون، همه ی ما مردم حالمون خوبِ خوب باشه. انشاا... :)

پی نوشت 3: این نمره دیدنم و خرید و اینا مربوط میشه به روز یکشنبه 6 اسفند ماه اما چون ساعت از نیمه شب گذشته تاریخ هفتم واسش ثبت میشه. 

مژگان ❤😻
۰۳اسفند

دیشب رفتیم خرید عید خواهر و شوهرخواهرم. کلییب راه رفتیم و منم برای خودم از پاساژ افتخار بک جفت کفش خریدم و فکر میکنم این دفعه پاساژ افتخار از دفعه های قبلی که اونجا بودم کفش های خوشگل تری داشت.

خلاصه هنوز کمی خرید برای عیدم مونده.

امروز رفتم دانشگاه و واسه پروژه ام نمره ی 9 از دوازده گرفتم ؛نمره ی خوبیه خداروشکر و ایشاا...  که پاس شم و هممون پاس شیم با نمره های خوب :)

مژگان ❤😻
۲۹بهمن

امروز اتاق تکونی ام رو تکمیل کردم و کاری نمونده به جز طی کشیدن اتاقم که این رو هم موکول میکنم به اخرای ماه اسفند. الان هم مامان و خواهرم رفتن خونه نامان بزرگ و بابا داره تلویزیون میبینه و منم دارم کتاب عقاید یک دلقک رو میخونم.

خریدای باقیمونده از عیدم رو باید انجام بدم که البته جزیی هستند. و همین :)

مژگان ❤😻
۲۸بهمن

دیشب رفتم فروشگاه مورد علاقه ام و کلی چیزای خوشمزه از جمله شکلات تخم مرغی کیندر گرفتم که اولین بار بود میگرفتمش. بسیار خوشمزه بود و جایزه اش یه موتور سیکلت کوچولو بود که خیلی قشنگ و با کیفیته.در لحظه آخر نگاهم افتاد به پودر کیک رشد و با توجه به اینکه مدتها بود میخواستم کیک درست کنم برش داشتم و امروز عصر کیک پرتقالی که توش گردو و کشمش ریخته بودم پختم،البته با راهنمایی مادرم. خوشمزه بود و دلچسب :)

و کتاب مارک دو پلو رو هم همین الان تموم کردم. خیلیییی جذاب بود و همه ی سفرنامه هاش رو دوست داشتم.همه ی همشون. 


بعدا نوشت: بالاخره مانتوهام رو آویزون کردم توی کمد جدید و کفش و کیفهامو گذاشتم پایینش و در نتیجه کلی انرژی گرفتم و کمی از مرتب سازی اتاقم واسه عید(اتاق تکونی) رو هم انجام دادم :) فقط مونده مرتب کردن میز ارایشم و کمدم و تختم. خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۲۶بهمن

امروز رفتم دانشگاه و استاد گفت باید کمی روی طراحی پروژه ام کار کنم و خودم هم ته دلم موافق بودم.البته یه ریزه کاری های دیگه هم هست که باید انجام بدم.بخش زیادیش رو همین امروز انجام دادم و کار طراحی تموم شد.فقط مونده همون ریزه کاری های مربوط به لاگین و لاگ اوت.

حوصله ام رفته و زیادم رفته.تا الان داشتم کتاب مارک دو پلو رو میخوندم و آخرای سفرنامه پرتغال هستم.همونجور که گفتم این کتاب خیلی خوبی بود،  اگر همزمان با جلد اول نمیخریدم به علت اینکه خیلی از جلد اول خوشم نیومد شاید هیچوقت این رو نمیگرفتم.خوب شد گرفتمش :) 

مژگان ❤😻
۲۵بهمن

+و بالاخره امشب خوندن کتاب "مارک دو پلو" رو شروع کردم.فعلا در حال خوندن سفرنامه اول یعنی "کنیا" هستم. تا اینجا به نظرم این کتاب خیلی بهتر از کتاب اول هست و عکسای زیباتری داره.متن جالب تر و کیفیت بالاتر. خلاصه خیلی خوشم اومد و احتمالا بقیه کتابهای اقای ضابطیان رو هم بگیرم.

+امروز شوهرخواهرم و مادر و پدرش اومدن. کاسه هایی که داخلش براشون سمنو برده بودیم رو آوردن با محتویاتی داخلش. آب میوه ای هم که شوهر خواهرم برای ولنتاین داده بود به خواهرم رو خوردیم.خوشمزه تر از دلستر های معمول بود.

+دوشنبه برای پروژه رفتم دانشگاه و فردا هم باید برم. ایشاا... هممون پاس شیم بره :)

+ولنتاااااین هم مبارک :)

+خدایا شکرت برای حس های خوب :) ایشاا... همه همیشه سرشار از حسهای خوب باشیم. :)


مژگان ❤😻
۲۱بهمن

امروز عصر با مامان بابا،خواهر و شوهرخواهرم رفتیم نوتلا بار و من کرپ و موز و توت فرنگی خوردم. نسبتاً خوب بود.بعدش هم اومدیم فیلم "ساعت پنج عصر" رو دیدیم. درباره مردی بود که ساعت پنج عصر باید حتما میرفت بانک اما از صبح روزی که قرار بود بره بانک کلی مشکل براش پیش اومد و...  بازیگر اصلی سیامک انصاری بود و همه بار فیلم روی دوش اون بود قسمت کوچیکی هم مهران مدیری بازی کرده بود.فیلم بدی نبود اما یه جاهایی حرص درار بود.

مادربزرگ جان هم الان خونه ماست :) 

مژگان ❤😻
۱۸بهمن

این روزها دارم سه تا کتاب میخونم: مارک و پولو، پروژه شادی (بازخوانی) و فیزیک ناممکن ها.

نکاتی از پروژه شادی رو دارم وارد دفترچه خوشبختی ام میکنم :) 

فیزیک ناممکن ها هم بسیار جالبه.راجع به میزان امکان پذیری بعضی چیزهایی که در فیلمهای تخیلی میبینیم مثل نامرئی شدن. وقتی کاملا خوندم راجع بهش بیشتر مینویسم. 

به جز اون واقعا میخوام بیشتر ورزش کنم و باید کلاس زبان هم برم اما شاید از سال جدید. کلاس اسب سواری هم به یک دلیل شاید نتونم فعلا برم با اینکه زیااااد دوستش دارم.

کلی بیکارم این روزها.همش میخوام یه کاری بکنم اما نمیدونم چیکار! بنابراین کلی فیلم میبینم و کتاب میخونم و البته میخوابم.انشاا... بتونم به زودی استفاده مفید تری از روزهام داشته باشم :) راستی امشب خونه مادربزرگ جان بودیم و شام خوشمزه خوردیم و خاله رو دیدیم و فیلم آنام رو.

مژگان ❤😻
۱۴بهمن

دیروز قسمت یک فصل سوم شهرزاد رو دیدم.بد نبود.اما خب حالا میدونم که هیچی بهتر از GOT نیست :) بعدش امروز ملبورن رو دیدم. اولشو نگاه کردم و بعد از بس سکوت میکردن و هی به هم نگاه میکردن و به در و دیوار (😀) هی زدم جلو به همین دلیل جزییات رو خیلی متوجه نشدم اما کلا راجع به یه زوج بود که میخواستن برن خارج برای ادامه تحصیل و نوزادی که یه نفر بهشون داده بود برای مدت کوتاهی نگه دارن براشون دردسر درست کرد.خلاصه من درست ندیدم و دوست نداشتم زیاد.

الانم ناهید رو دارم میبینم و اولاش هستم که فکر میکنم خوبه فعلا، وقتی کامل دیدمش میام مینویسم چطور بود.

همه اینارو با نرم افزار فیلیمو دیدم که وقتی با همراه اول با روزی پونصد هرچی فیلم میخوای میبینی بدون مصرف حجم اینترنت،برای ایرانسل و بعضی adsl ها هم هست.


پ.ن: امروز مامانم وقتی داشتم ناخنامو مانیکور میکردم نگاه کرد کمی هم بهش توضیح دادم،ظهر اومد توی اتاقم و برای خودش ناخناشو مانیکور کرد 😍😍 بعد بهم میگه ببین چه ناخنام کشیییده شده 😘😘 مامان خوشگلم😍😘💜

مژگان ❤😻
۱۳بهمن

دیروز صبح درحالی که بیدار بودم اما نمیخواستم از تختم جدا بشم پدرم طبق معمول میخواست هممون رو بیدار کنه و بعد از سر و صدای فراوان وقتی دید پا نمیشم اومد کلیییی از ادکلنش که من از بوش خیلی خوشم نمیاد رو خالی کرد توی اتاقم. اولش سعی کردم برم زیر پتوم و بوش رو نادیده بگیرم ولی کم کم بوش زیاد شد و مجبور شدم پنجره رو باز کنم.نهایتا این قضیه به درد گرفتن گلوم منجر شد.الان کمی درد میکنه امیدوارم سرما نخورم. :)

دیگه اینکه امروز برای خودم موکا درست کردم که به جای پودر کاکائو توش نوتلا میریزم و خوشمزه تر میشه اسمشم گذاشتم موکای مخصوص مژگان :) و کتاب "پروژه شادی" رو دوباره دارم میخونم.بسیااار دوست داشتنیه علاوه بر آموزنده بودنش و خیلی توصیه میکنمش.


مژگان ❤😻
۱۱بهمن

دیروز بالاخره رفتیم نظر و خریدامو انجام دادم البته هنوز کمی مونده.ولی به هرحال خوشحالم از خرید چیزای جدید. کاپشن سبز و روسری قرمز و شلوار جین و کیف که همشونو میدوستم :)

شبش هم رفتیم سمنو برای خونواده شوهرخواهرم بردیم که من بسیار توی تزیین سمنو ها نقش داشتم :) و خداروشکر خوشگل شد.

امروز صبح پایان نامه ام رو تکمیل کردم.و برای فیلمم نوشتم که چه چیزهایی بگم.انشاا... فردا فیلم رو هم میگیرم و تموم میشه :) 

خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۰۷بهمن

امروز همش درحال دیدن سریال GOT بودم. این چند روزه بهش گیر داده بودم.البته به جز یکی دوروزی که به پروژه گیر دادم 😅

خیلییی جذبم کرده و فعلا فصل سه هستم. الان به جایی رسیدم که کالیسی با ارتش و اژدهایانش دارن از دروازه های جایی که ارتش رو خرید خارج میشن.

و کمی خسته شدم از اون همه فیلم دیدن.

پروژه رو کامل کردم دیروز (به جز کمی از جزییات)همچنین پایان نامه تقریبا کامله خداروشکر :)

مژگان ❤😻
۰۵بهمن

بالاخره بعد از چند روز دیشب رفتیم بیرون با مامان و شیک نوتلا و کیک خوردیم. در کافی شاپی که مامان عاشق شیک نوتلاهاشه. بعدش اومدیم خونه و من رفتم سر پروژه ام که یه دفعه خواهرم اومد و دیدم برام یه سیک نوتلا گرفته از نوتلا بار 😅 منم که اصلا نمیتونستم دیگه چیزی بخورم گذاشتم صبح سه تایی خوردیم. البته بیشترین مقدارشو خودم نوش جان نمودم 😅

طبق معمول این روزها صبح کلی الکی توی تختم موندم و بعد از صبحونه رفتم سراغ پروژه. خداروشکر به جای خپبی رسوندمش و هرچی خطا میداد رفعش کردم که البته خداروشکر خطاهای خاصی نبودن اما من گیییر دادم بهش و ولش نکردم تا چیزی که میخواستم نشد.

الان برای یکی از جدولا ارتباط رو برقرار کردم با وب سرویس. حالا واسه استاد فرستادم ببینم چی میگه تا بقیشو انجام بدم.ایشاا... هممون پاس شیم همه چیو :)

در ضمن سخت افزارم رو 16 و چند رسانه ای رو 18.7شدم.

مژگان ❤😻
۰۲بهمن

شنبه شب با مامانم رفتیم دندون پزشکی برای معاینه دندون هامون و چه برف خوشگلی اومد خداروشکر :)

بعدش هم اومدیم خونه و با شوهرخواهرم و خواهرم شروع کردیم به پیتزا درست کردن که اصلا خوب نشد 😀 یعنی زودتر از اینکه پخته بشه از فر درآوردن و البته به مخالفتهای من گوش نکردن و خلاصه پیتزای نپخته ای که گوشت چرخ کرده هاش داشت ازش میریخت بیرون خوردیم 😀😀😀

یکشنبه بابا و شوهرخواهرم رفتن تهران برای ماشین دیدن و من و مادرمم رفتیم دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی سوال کردیم اخرش تصمیم گرفتم برم ازاد ایشاا... .هرچند قبلا هم همین تصمیم رو گرفته بودم اما این بار اون دوستی که قرار بود دیگه باهام نمیاد و تنها خواهم رفت، یکشنبه برای ناهار پیتزا گرفتیم خوردیم که پیتزاهای شنبه رو بشوره ببره 😅

بعدش با خواهرم یک فیلم دیدیم که مدتیدقبل دانلود کرده بودم راجع به مردی که میره داخل بدن یک گربه و خود مرد توی کما هست که جالب بود وسطای فیلم بابام اینا اومدن و ساعت چهار صبح امروز رفتن شیراز برای ماشین ایشاا... که بابام یه ماشین خوب بخره.

و امروز مامانم نوبت دندون پزشکی داره که من نخواهم رفت ولی خواهرم باهاش میره. من شاید اتاقم رپ مرتب کنم. امروز صبح هم فیلم the model 2016 رو دیدم که خیلی خوب نبود فقط از قسمتای عکس مدلینگ گرفتناش خوشم اومد، پایانش هم باز بود.


مژگان ❤😻
۲۹دی

امروز ساعت ده از تخت پاشدم و بعد از صبحونه و کمی لفت دادن😀 اومدم سر درسم. زودتر از چیزی که فکر میکردم برنامه های سخت افزار تموم شد و بعد ماسک گذاشتم و کمی اتاقمو مرتب کردم و الانم اومدم نمره های پایان ترم تا الان رو بنویسم.

وب: 16.5، آز گرافیک و کارآفرینی 18، آمار 10.5. خب آمارم رو فکر میکردم بهتر بشم اما به هرحال خداروشکر که پاس شدم.

الان هم حس خوبی دارم از ماسکی که گذاشتم و گلای نرگس خوشگلی که دیروز از باغچه چیدم و الان هرکی میاد تو اتاقم میگه چه بوی خوبی :) ماسکمم بوی خوب توت فرنگی میده :)

اینم بگم ایشاا... قراره بریم خرید نظر به زودی اما دلم خیلییی واسه سیتی سنتر تنگ شده کاشکی بریم اونجا هم.

فعلا برم ماسکمو بشورم و شاید برم سر پروژه :)

مژگان ❤😻
۲۶دی

+دیروز رفتم وسایل مانیکور گرفتم، در واقع وسایلمو تکمیل کردم. و شبش هم ناخن هامو مانیکور کردم که برای بار اول خیلی خوب شد.البته چون شب بود زیاد تمیز تمیز درنیومد اما خوب شد.به نظر میرسه باید یک دور دیگه با دقت تر مانیکور رو انجام بدم.

+امروز رفتیم خونه دوستم درس سخت افزار خوندیم.نمیدونم چرا به هیچ وجه حوصله ندارم کداشو بخونم هرچند خیلی سخت نیست.امیدوارم حسش پیدا بشه.

+امروز بسته سورپرایزی رنگی رنگی ام اومد.بالاخره انتظاااار به پایان رسید :)شاید با دفترش یه اسکرپ بوک کوچولو درست کنم.برچسب کیبردش بد نبود و زیرلیوانی اش رو دوست داشتم اما کاغذهای اسکرپ بوکش چندان زیبا نیستند اما بد هم نبود.باید بگم که رنگی رنگی خیلی تو زندگی ام تاثیر مثبت داشته و خیلی دوسش دارم. 

+خدایا شکرت :)


مژگان ❤😻
۲۳دی

صبح دیروز که جمعه بود داشتم روی پروژه کار میکردم.اخرش موفق شدم به یه چیزایی پی ببرم درباره پروژه و یک لینک خوب هم پیدا کردم برای اتصال وبسایت به وب سرویس یا همون وب ای پی آی(کشفم این بود که وب api نوشتم نه وب سرویس). و شب هم رفتیم خونه مادربزرگ و از اون طرف رفتیم کمی خوراکی گرفتیم برای خودمون و برای خاله چون میخواستیم بریم به شوهرخاله که ظهر جمعه فشارش کمی بالا بوده سر بزنیم.

خاله کلییییی خوراکی بهمون داد و هیچ جوره دست از سرمون برنمیداشت و آخرش شام هم بهمون داد با اینکه چندین و چند بار گفتیم اصلا گرسنه نیستیم.اخه ناهار زیاد خورده بودیم.ناهارمون کباب کوبیده و برنج و استیک بود(استیک به سفارش من بود ولی میخواستم خودم درست کنم که فرصت نشد، ایشاا... دفعه بعدی).

اونجا که بودیم دوستم بهم خبر داد استاد گرافیک کار کاغذ کادو و تصویر سازی ام رو برداشته. معمولا کارایی که ازشون خوشش میاد رو برمیداره.و این خیلی خوشحالم کرد هرچند که میخواستم کاغذ کادوم رو نگه دارم تا بعدا چیزی رو باهاش کادو کنم و به یکی (هرکی😅) هدیه بدم.

و امروز هم سخت افزار خوندم و خواهم خوند.فعلا دارم مباحث کتاب رو میخونم که چیزهای نسبتاً ساده ای هستند.

مژگان ❤😻
۲۱دی

امتحان کار آفرینی خوب بود خداروشکر. بابا بردم دانشگاه و اوردم خونه.کارای گرافیک رو هم گذاشتم بچه ها نشون استاد بدن و من اومدم خونه.

حدود دو ساعت پیش رفتیم بیرون و یکم وسایل ارایشی میخواستم که گرفتم و خواهرمم همینجور بعدش رفتیم یک کافی شاپ که شیک نوتلاهای خیلی خوبی داره و شیک خوردیم.

مامانم در حال تلاش برای درست کردن ژله ست که میخواد به مدلای خاص درست کنه یعنی کج باشه توی جام و اینا. برای مهمونی که قراره به زودی بدیم و خانواده شوهرخواهرم رو دعوت کنیم ایشاا...

یک لیست جدید کتاب نوشته ام با اینکه هنوز غرور و تعصب رو تموم نکردم و یکی هم نخونده دارم. اصلا چه دلیلی داره انقددددررر میخوام هی کتاب بخرم؟!سه ساعتم به عکس کتایا نگاه میکنم و لذت میبرم :)

مژگان ❤😻
۲۰دی

صبح ساعت شیش و نیم پاشدم حاضر شدم و رفتم یونی واسه امتحان آمار. امتحانش نسبتا سخت بود و سوال یک و چهار رو اصلا نمیدونستم چیکار کنم.بقیه سوالارو فکر میکنم تقریبا درست جواب دادم. حالا ایشاا...  که هممون پاس شیم با نمره های خوب.

بعدش اومدم خونه یه قسمت بیگ بنگ رو دیدم و نصف قسمت یانگ شلدون.با اینکه بیگ بنگ خنده دار تره اما من یانگ شلدون رو هم خیلی دوست دارم به دلیل اینکه یه جورایی یک فیلم خانوادگی خوبه به نظرم.و اینکه عاشق جاهایی از فیلمم که خونوادشون غذا میخورن :دی اصلا میخوام هی غذاهای خارجی یاد بگیرم بپزم از وقتی اینارو دیدم 😅

دیگه اینکه عصر باید کارآفرینی بخونم. دو تا فصله. فردا امتحان دارم و بعدشم کل پنجشنبه و جمعه میخوام روی پروژه ام کار کنم.

دلم میخواد برم بیرون و خرید،نمیدونم کی وقت کنیم بریم. در ضمن به زودی کنسرت رضا صادقی توی شهرمون خواهد بود کاشکی برم. 

مژگان ❤😻
۱۸دی

دیروز رفتیم چهارباغ، میخواستم یه روسری بگیرم که خوشم نیومد از روسری ها.بعدش رفتیم شهر کتاب ارگ جهان نما.انقدر خوب بود انقدر خوب بووود که دلم میخواست ساعتها اونجا باشم حیف که باید زود میرفتم.کلی کتاب و ماگ و مجسمه و پیکسل و خلاصه کلی چیزای خوشگل. 

کتاب زن همسایه رو گرفتم و دو تا چسب کوچولوی خیلی خوشگل با طرحای برج ایفل و گربه.

امروز هم داشتم آمار میخوندم و یه دور خوندم اما باید دور بعدی رو با دقت تر بخونمش. 

و اینکه مشتاااقم برای بسته سوپرایزی رنگی رنگی جان که از بیست تا سی دی ماه ارسال میشه و همون اوایل ماه سفارش دادم و کلی منتظرشم.

در ضمن باید برم چیزای باقی مونده از ژوژمان نهایی گرافیک رو چاپ کنم.خب همینا دیگ.

شاد باشیم :))

مژگان ❤😻