مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۷۳۶ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

۲۹مرداد

امروز با مامان و خواهرم رفتیم مجتمع پارک و اوسان،جایی که معمولا میرم. به شدتتت عاشق مرغ سوخاری های یه جور فست فودی خیلی کوچیک توی مجتمع پارکم.و اینکه امشب بالاخره شیک نوتلای نوتلا فان در مجتمع پارک رو هم امتحان کردم و مزه ش فکر کنم با شعبه های دیگه یکی بود.البته این شعبه با بقیه شعبه ها فرق داره و مرتبط نیستن.

دیگهههه فردا یه جلسه اضافه رانندگی دارم و پس فردا امتحان:) انشاا... که موفق بشم :)و بشیم همگی مون:)

مژگان ❤😻
۲۸مرداد

وقتی با مامانم قهرم و این استیکرو میفرسته!! :)

ای جااااان❤

مژگان ❤😻
۲۸مرداد

فکر کنم برای اولین بار در عمرم یه کار اینجوری کردم! 

مژگان ❤😻
۲۸مرداد

چند وقته که خیلی بیشتر از زندگی لذت میبرم خداروشکر.

یه برنامه هایی دارم و حس میکنم اینجوری هدف داشتن خوب تره.برنامه های قبلیمم دارن جواب میدن و چی بهتر از این.

یکشنبه امتحان رانندگیمه.امیدوارم قبول شم.حسابی تست زدم توی اپلیکشن "آزمون آیین نامه پویاپ". عملی هم دیروز با بابا رفتم یکم تمرین.

ارتدونسی هامم ایشاا... به زودی برمیدارم.

دیگههههه دیروز رفتم یه مانتو ازمانتو فروشی مورد علاقم گرفتم!

ضمنا دیروز یکی از دوستای دوران راهنمایی و اول دبیرستان اومد توی تلگرام گفت میخوام با دوتا از بچه ها بزنم.که درواقع میشه یه گروه چهار نفره.از کسایی که با هم صمیمی بودیم.یکیشون که پیداش نشد ولی با اون یکی که اسمش ستاره س کلی حرف زدیم و امروز هم با یه دوست قدیمی دیگه حرف زدم به اسم نسیم.همینا!


مژگان ❤😻
۲۵مرداد

برنامه این روزهام اینه که میرم کلاس و موقعی که برگشتم کتاب آموزش رانندگی رو میخونم.

سه جلسه بیشتر از کلاسم نمونده.خیلی مشتاق اینم که برم رانندگی کنم و حسابی بهم خوش بگذره :)))

این قضیه رانندگی انقدی وقتمو میگیره که فرصتی برای بیرون رفتن و این جور کارا با دوستان نمیمونه.هرچند اگرم فرصتی بمونه همش توی اینترنتم.گاهی با مامان اینا میریم بیرون. 


❤چند وقت پیش لیلا، یه دوست خوب،عقد کرد.امیدوارم خیلی خوشبخت بشن:) ❤ 


مژگان ❤😻
۲۳مرداد

دیشب با بابا اینا رفتیم پارک و بعدشم خونه مادربزرگ. پریروز هم با بابا رفتم یکم تمرین رانندگی. خیلی جالب بودددد.قسمت خوبترش هم این بود که بابا از رانندگیم تعریف کرد :)

مدتیه بابام همش شهاب سنگ میبینه و میگه تا اومدم آرزو کنم رفت،هرچیم بهش میگم میتونی بعدش آرزو کنی گوش نمیده!!


مژگان ❤😻
۱۸مرداد

یک مدل ابروی نسبتاً پهن به آرایشگر نشون دادم و چشمامو بستم،  وقتی چشمامو باز کردم نازکترین ابروی عمرم رو صورتم بود :|


چندینننن روز بعد نوشت! :الان که ابروهام کمی پهن تر شدن این مدله بهم میاد. :)

مژگان ❤😻
۱۸مرداد

خیلی اعصابم خرده از دست مربی رانندگی. 

همش کارای شخصیشو انجام میده. باید برم دم خونه خواهرش. بچشو ببرم کلاس، دخترش میره خونه خالش،مادرشو ببرم باغ داییش..... ماشینشو ببرم گاز بزنه...

توی آموزشگاه گفتن که اگر مربی کار شخصی کرد به ما بگین، بعد همین آموزشگاه جان کلاس منو کنسل میکنه یکی دیگه رو ببرن.چون کمی با خانوم مربی رودروایسی داریم تاحالا چیزی بهش نگفتم ولی صبر هم حدی داره.اگر مرتب میومد هفته ی دیگه امتحانمو میدادم، ولی الان-اگرررر هوس کنسل کردن کلاسو نکنه- هفته ی بعدش امتحان میدم. 


مژگان ❤😻
۱۵مرداد

نمیدونم چه جوریه که بهترین خیار و گوجه ی دنیارو بگیریم بازم خیار و گوجه و سالاد خونه ی مادربزرگ خوشمزه تره. غذای مادربزرگ از غذای بهترین رستوران ها بهتره.

اصلا هوای خونه مادربزرگ از هوای همه جا بهتره.چه خوب که اومدم اینجا!! 

پدربزرگ میره و میاد یه چیزی به مادربزرگ میگه و مادربزرگ با حاضر جوابیِ خاص خودش سریع جوابشو میده.

خیلی زوج بانمکین.

چه حس خوبیه اینجا نشستن...چه حس خوبیه شماهارو داشتن.

خدایا ازت خواهش میکنم پدربزرگ مادربزرگمو نگه دار.همه ی پدربزرگ مادربزرگارو.همه ی مامان باباهارو...:)


+خدا از دست رفته ها رو بیامرزه...

++امروز جایی بودیم،بیست دقیقه بعد از نشستنمون بابا گفت نمیخواین سَلَفی بگیرین؟؟!!!!

مژگان ❤😻
۱۳مرداد

جذابترین اتفاق امروز این بود که بابا زنگ زد و روز دختر رو تبریک گفت! احتمالا از رادیو شنیده.:)

مژگان ❤😻
۱۲مرداد

دیروز اولین جلسه ی رانندگیم بود.انقدر ذوق کرده بودم که نگو! وقتیم برگشتم همش به رانندگی فکر میکردم. اونقدرهاهم سخت نیست.

فقط اینکه بدم میاد ترمز بگیرم همش میخوام برم فقط!!!

مژگان ❤😻
۰۹مرداد

دیشب باز رفتیم شهربازی. بیشتر وقتمونو تو صف یه بازی خیلی شلوغ بودیم.ولی خوش گذشت.

طبق معمول با دایی و طبق معمولِ این روزها داییِ دختر داییهام هم همراهمون بود!


مژگان ❤😻
۰۵مرداد

امروز که برم کلاس رانندگی جلسه ی چهارمم میشه.فعلا داریم مباحث تئوری رو یاد میگیریم.

بهتر از بیکاری توی خونه س. با خوندن کتاب قوانین رانندگی هم کلی وقتن پر میشه. 

فقط اینکه دیگه فرصت ندارم فیلم بیگ بنگ رو ببینم.

مشتاقم هرچه زودتر وارد کلاسهای عملی بشم. در ضمن آزمون های آنلاین رانندگی هم شرکت میکنم.خیلی کمک کننده س.همین دیگه.بالاخره از روزمرگی نجات پیدا کردم :)

مژگان ❤😻
۲۶تیر

دیشب رفتیم شعبه حکیم نظامی نوتلا بار.خیلی شب خوبی بود برام.خوش گذشت حوصلم اومد سر جاش.

اصلا تازگی ها تصمیم گرفتم شاد تر باشم. :))))


پ.ن:  "نان داغ، شکلات داغ" نام جدید این مراکز خوشمزه س که صد البته برای منِ شکمو اسمش فرقی نداره ولی آخه عزیزم اسم برند "نوتلا"عه. این کارا چیه دیگه.

مژگان ❤😻
۲۴تیر

دو روز پیش رفتیم آکواریوم ناژوان رو دیدیم.انتظار داشتم یه تونل پر از ماهی ببینم ولی فقط قسمت کوچیکیش به صورت تونل بود.بقیش آکواریم های جدا بود که تو هرکدوم یه نوع از ماهی بود.  البته جالب بود به نظرم. 


مژگان ❤😻
۲۴تیر

+اگه سه سال پیش دوسه روز بعد از اول مهر رشته مو عوض نمیکردم الان منتظر کنکور بودم!

خوب شد که نرفتم تجربی چون اصلا خوشم نمیومد ازش و دلیل انتخابش هم این بود که فکر میکردم از چیز دیگه یی هم خوشم نخواهد اومد و خواهرمم رشته ش اینه و... 

به هرحال دلیل راحت نشستن امروزم اون انتخاب سه سال پیشه!  

+بالاخره تصمیمم رو گرفتم،قراره برم کلاس رانندگی.خیلیم ذوقش رو دارم!

+حالم خوبه،  روزای خوبیه،   منتظرشون بودم!

مژگان ❤😻
۱۴تیر


دیشب دایی اینا خونمون بودن و برای وقت گذرونی از همون اول تا موقعی که رفتن داشتیم لاک میزدیم! در واقع اولش برای وقت گذرونی بود بعدش دیگه حسابی درگیرش شدیم و کلی طرح کشیدیم روی ناخنهای  دست و پامون.بهتر بگم، من که حرکتی نکردم،اونا برام طرح میکشیدن! در بین این لاک زدنا کف اتاقم کلی لاکی شد، استون و لاک پاک کنی نمونده که اونجا رو تمیز کنم. بعضی طرحها چند باری خراب شدن و مجبور شدیم چند باره بکشیمشون.خلاصه خوش گذشت کلی.روی پاهای همگی مون الان  دو تا کیتی خوشگل هست!

مژگان ❤😻
۱۲تیر

شهربازی شاهین شهر


به صورت فشرده و پشت سر هم دارم بیگ بنگ تئوری تماشا میکنم.

بقیه اوقاتم با نت و بازی استار گرل! و پت شاپ! و بیرون رفتن و گاهی کتاب خوندن میگذره.

استخر رو به زودی به برنانه اضافه میکنم.

پنج شنبه شب رفتیم شهربازی و یک بازی جدید و خیلی باحال رو تجربه کردم.



مژگان ❤😻
۳۰خرداد

حوصلم رفته.همش تو فکر اینم که چه کاری بکنم تابستون حسابی بهم خوش بگذره.

فعلا که همش فیلم و اینترنت و کمی کتاب.


امیدوارم زودتر یه راهی برای خلاص شدن از روزمرگی پیدا کنم.

مژگان ❤😻
۲۲خرداد

اتفاقات مثبت این روزها

یک-جشن تولدم

دو-پاس شدن ریاضی  با نمره 15*

سه-تا پایان امتحانات چیزی نمونده

چهار-حالِ خوبم.


*اینکه پاس شدن ریاضی با نمره 15 رو جزو اتفاقات مثبت نوشتم به این معنی نیست که من شاگرد تنبل کلاسم!به خاطر اینه که پاس شدن ریاضی عمومی ما کار شاقی محسوب میشه(با اینکه زیاد سخت نیست)ترم پیش حدود ده پونزده نفر و این ترمم احتمالا همین حدود پاس شدن.و خب برای همین پاس شدنش برامون مهم و ازرشمنده!

ضمن اینکه نمره کمم به خاطر کم بودن میانترمه و فکر میکنم پایان ترمم از میانترم بهتر بود.

مژگان ❤😻