تموم شده…
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ
امشب یه ماسک ورقه ای گذاشتم و با آرامش کتاب خوندم! بالاخره! تو روزای ج»نگ یه استرس زیادی داشتم. یه جور حس بد داشتم. باورم نمیشد و بدتر اینکه نمیدونستم تا کی وضعیت اینطوره.
خیلی حس بدی داشتم واسه زندگی خودم و زندگی بقیه
دلم میخواست همه چی عادی بشه
امشب مدیتیشن هم کردم
مدیتیشن نجاتم داده
و دارم فکر میکنم تو وجودم آیا قسمتی وجود داره که حسابی ترسیده باشه و ازش بی خبر باشم؟ من کنارتم منِ عزیز. خیالت راحت باشه. همه چی آروم شده دیگه...
۰۴/۰۴/۰۵