وسط شهریور
امروز روز خوبی داشتم خداروشکر. سرکار شلوغ بودم اما احساس میکنم این شلوغی خوب بود چون روی کارم تمرکز بیشتری کردم. همچنین بالاخره امسال اولین آگهی استخ-دام رو دادم! در اصل یکی باز داشتیم از قبل و امسال تازه لازم شد یکی منتشر بشه. یه نفر رو هم استخدام کردم که باعث میشه کمی از استرسم کم بشه.
چون این چند روز استرس زیادی داشتم. یکی از دلایلش هم اینه که میخوام ماشینم رو عوض کنم. فکر میکردم چند سال دیگه این تصمیم رو میگیرم اما به دلایلی قرار شد این کارو انجام بدم و با قیمتایی که روزانه تغییر میکنه متحمل استرس زیادی شدم. از طرفی حس میکردم به خاطر بعضی دلایل شاید شغلم کم رونق بشه اما بعد دیدم فعلا که خوبه و میتونم روزش تمرکز داشته باشم و براش تلاش کنم. و این میشه چیزی که در کنترلمه.
خلاصه که امیدم به خداست. شاید یاد گرفتم تقلای زیاد نکنم ولی اگه موقعیتی برای تلاش پیش اومد حتما برم سمتش.
دیگه چی؟ کتاب میخونم، ورزش میکنم، خداروشکر خوبم. هرچند زندگیه دیگه بی نقص نیست. امشب هم میخواستیم کروسان بخوریم از یه جای خوب که بسته بود رفتیم کباب ترکی خوردیم که به شدت خوشمزه بود و بعد کروسان اومد که به اندازه قبل دوسش نداشتم. خداروشکر چون جاش یکم شلوغه و حالا دیگه وسوسه نمیشم برم :))) و به جای نو-تلا هم که یه چیز دیگه میزنن :/
روزای باشگاهم تغییر کرده که پشت سرهم سخته اما اشکال نداره. میخواستم برم باشگاه جدید اما جای خوب پیدا نکردم و فعلا همینجا هستم. و چهارشنبه مهمونی صبحانه دعوت هستیم برای اولین بار :)))
اینجا نوشتن رو دوست دارم. همیشه داشته ام. اگه بتونم بیشتر میام.