خوشگذرونی :)
دیروز کیانا زنگ زد گفت میایم دنبالت بریم باغ و میدون امام . منم سریع حاضر شدم ،توی ماشین تانیااا جااانم هی چیزای تو خیابون رو توضیح میداد به زبون خودش :*** صدای اسب و سگ هم دراورد ،و اسم من و چند از فامیلاشون هم گفت :) برای شام عمو شیشلیک درست کرد که خیلی خوشمزه بود ،تانیا زیاد نخورد بیشتر داشت فیلم مدرسه موشها رو میدید و در طول فیلم دیدن هم حسابی حواسش جمع فیلم میشه و به کسی محل نمیذاره :) هی پاشو مینداخت روی پاش و من برمیداشتم و دوباره میذاشت و میخندید :*** خلاصه بعدشم رفتیم میدون امام و متر یک شال آبی آسمونی گرفتم و یک بند عینک و قارای تمشکی جان :) سوار کالسکه اسب هم شدیم و بعدش کیانا برام کلی تاریخچه مسجد شیخ لطف ا... و ساختمون نقش جهان رو گفت. درمورد اینکه یه شخصی همه چیزهایی که شیخ بهایی راجع به اینجاها رو نوشته بوده به اضافه پل و چیزای در امتداد سیوسه پل رو از بین برده هم گفت ،و همچنین تاریخچه سیوسه پل. که اینجوریه که یه نفر (که اسمش یادم نیست) عاشق یه دختری میشه اون طرف رودخونه، بعد هی همو میبینن و آخرش مرده شنا میکنه چند بار ولی موفق نمیشه بره اون طرف، آخرین بار دیگه میگه میخوام حتما برم و وقتی میرسه اون طرف گردنبند دختره رو میگیره و گردنبند پاره میشه و سیوسه تا از مرواریدهاش میمونن بقیه ش میریزه توی آب . مرده هم قول میده سی و سه پل رو بسازه .
حالا نمیدونم این داستان واقعیشه یا نه، بعدا تحقیق خواهم کرد :)))
بعدم دیگه تا بیایم خونه ساعت نزدیک دو بود. ولی حسابی خوش گذشت خداروشکر :)