امتحان زبان و خانمی که میخواست فرست ایمپرشن بدی ایجاد کنه!
+امروز امتحان میان ترم زبان بود و من فکر میکردم ساعت پنج هست وقتی رسیدم دیدم امتحان شروع شده و انگا ساعت ۴:۵ بوده 🫤 اصلا باورم نمیشه تمام مدت مطمئن بودم ساعت پنجه. به هرحال امتحانو دادم اولش استرس کرفتم که دیر رسیدم اما در نهایت بد نبود فکر کنم به جز یک سوال که متوجه شدم اشتباه زدم (استاد بهم گفت)
+بعد کلاس به قصد عوض شدن حال و هوا رفتم خرید. شیک نوتلا گرفتم و رژ و گلس و اینا. چقدر هوا زودتر. تاریک میشه که در نتیجه شبها عجییییب طولانی آن.
+امروز نت هنوز هست که عجیبه اما خوب. صبح استرس شدیدی داشتم بع خاطر نبودن نت. در حدی که به صورت فیزیکی هم استزس رو حس میکردم در قفسه سینه و بازو هام. خداروشکر کارا انجام شدن به خوبی.
+امشب بلال خوردیم و چقدرررر خوشمزه بود. الان میخوام یکم کتاب بخونم. زنی در کابین ده رو شروع کردم و خیلی جالبه.
+دلم با هموطنامه. مثل هر روز