مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

خاطرات قشنگ

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۳ ب.ظ

یه چند تا چیز نوشتم که بیام توی وبلاگ مفصل بنویسم اما واقعا زیاد شدن پس همینا رو مینویسم و امیدوارم بعدا بدونم منظورم چی بوده: 

دادگاه خودمو میگیرم ننه 

 

دیدن احسان و بچه هاش قشنگ یود

 

لواشک حک شده و اینک ستاره گفت فقط مژگان میتونه ببینه

 

ب ننه قند ندادم تو بیمارستان چون مریض بود پس خدا هم صلاح میدونه یه چیزو نمیده

 

تولدو ویدیو بابا گفت خ وقته نگه داشتم سبزه روی من و کادو لاکچری که منظورش بچه هاپو بود 

 

مامان موری کند برام از لباسش 

 

کفش آناناس ننه گف

کفتر ننه گف هاشمه

 

بابا به گربه غذا داد نازش کرد

 

سگ های کوچولو 

 

ستاره گف سراشپز بشی همه چیو میخوری اخراجت میکنن

 

 

بابا شعر رو اشتباه میخوند 

 

مامان کش بست دور بقیه پفکش

 

اینک توامادگی ستاره برام صندلی ابی گرفت

 

ب این فک کردم ک اخرین بارها رو از یه سنی به بعد میبینی اما همچنین بعد فهمیدم ک اولین بارها مثل بچه های جدید فامیل رو همخواهی دید

 

شب رفتیم باغ با احسان و خونواده اش و خوش گذشت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۸
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">