مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

ذهن

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۵۷ ب.ظ

وقتی داییم رفت تو کما، درست مثل چیزی ک قبلا تو رمانا خونده بودم خاطراتش رو فراموش کردم! سخت بود برام یاداوری ی خاطره خاص. کم کم یادم اومد اما الانم به جز چند تا چیز چند تا لحظه خیلی چیزی یادم نیست بقیه اش کلیه. 

مثل ی بار ک تو راهرو باع خوابیده بود و در جواب اینکه چرا انقدر بیحالی گفت شما دردای منو درک نمیکنین. 

چی بگم واقعا. چیز زیادی نیست برای گفتن. بی نهایت ناراحت کننده اس. دو روز بعد مرگش، شست پای چپم سر شد! و هنوزم کمی قسمتی ازش سر هست. نمیدونم چیه. حدس میزنم به خاطر دردا و ناراحتیای بیرون ریخته نشده باشه. 

و یه چیز دیگه؛ من الان مطمئن نیستم بخوام ازدواج کنم! نمیخوام ب خاطر بقیه ازدواج کنم. پس خودم چی؟ واقعا فکر نمیکنم اماده باشم. اماده هیچ چیز جدی ای. نمیدونم 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۶/۲۳
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">