امروز بهاری قشنگ
یعنی به محض اینکه پیج متابمو باز میکنم اینجا کمتر میام ک خیلی بده چون اینجا بودن حالمو خوب میکنه واقعا. ای کاش هر روز بیام بنویسم از اون روز و همه چی چون بهتر و بهتر میشم.
امروز رقتم عکسمو تحویل گرفتم بالاخره و داذم به آموزشگاه. معلمم رو هم دیدم و گفت که هنوز تصحیح نکردم گفتم اوکی من میخوام عکسمو تحویل بدم فقط. بعدم خورشت ماست گرفتم خوردم اما میخوام واقعا کمتر قند بخورم چون ب خاطر چالش های قند احساس میکنم بیشتر از هر وقتی تو عمرم قند خوردم! قبلا خودم رعایت میکردم شیرینی کم میخوردم اما الان انگار هرچی جلوش رو میخوام بگیرم بدتر میشه. بنابراین به روش قدیمی عمل خواهم کرد.
نکته بعدی اینکه دلم میخواست روز پنج ساعت اضافی داشت تا به کارام برسم! فکر کن پنج تا کتاب شروع کردم خب همش میخوام اینا رو بخونم نمیشه صبحم ک سرکار پادکست روزانه هم هست و بیرون رقتن و کارای عصرا هم هست. فردام قراره با دوستم برم بیرون و پس فردا سینما. دلم میخواست همین روزا برم انگشتر دستبندمو عوض کنم اما یکم طول میکشه این قضیه.
خلاصه که برنامه در فول ترین حالت ممکنه و خوبه کلاس ندارم فعلا! بدمینتون هم تماس گرفتم دو جا ۲۰۰/۳۰۰ بود. یکم نمی ارزه به نظرم اما به هرجال بدم نیست. فردا باز یه جا دیگه رو تماس مییگرم ببینم چی میشه.
و در آخر اینو بگم که میخوام برم کتاب بخونم. دلم میخواست زیاد بیدار بمونم اما بعید میدونم با اینکه ظهرم کمی خوابیدم بتونم خیلی بیدار باشم.
فعلا برم ببینم چی میشه. آخیش اینجا نوشتم خیلی حس بهتر و سبکی دارم :) خداروشکر