سرکار
امروز از لحاظ کاری آروم تر بود. بعد واسه شام رفتم غذا گرفتن از بیرون مرع اینا. مدیتیشن کردم و سریال و الانم میخوام کتاب بخونم. یکی از نویسنده ها رو دیگه نداریم اما به جاش یکی از نویسنده های تالیف تست ترجمه داد. و امیدوارم خوب باشه که بتونیم باهاش کار کنیم. راستش مهم نیست این همه که اذیت کرد می ارزید به نبودند ممکنه بازم همین کارو کنه و من که دیگه تحملش رو نداشتم.
دیگه اینکه یکی از نویسنده های جدید به محض ادیت گفت چقدر سخت گیر هستین! حالا اصلا همون قوانینی بود که. از اول گفته بودم! واقعا بعضیا اذیت میکنن.
بعد از طرفی یکی از مشتریا اول یه متن ساده سفارش داد وقتی آماده شد گفت فلان و فلان بهش اضافه بشه یعنی کلیییییی چیز گفت اضافه بشه خب از اول میگفتی شاید اصلا من قبول نمیکردم محتوای این شکلی که خیلی مورد اضافه داره! تازه بعد ادیت هی مجدد ادیت میداد! خسته ام کرد و گفتم نمیخوام باهاتون کار کتم. خیلی بدم میاد از اول نمیگن چی میخوان.
* یه نفر هست تمام پستامو میاد میبینه. دوست پیگیر چند بار اعلام کردم نمیخوام کسی حرفامو بخونه با اینکه چیز خاصی نیست ولی خصوصیه! پست اول ثابت هم گذاشتم. خواهشا برای خودت احترام قائل شو هر کی که هستی!