روزهای قشنگ بهار + آخرین روزهای اردیبهشت عزیز
يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۵۵ ب.ظ
دیشب رقتیم خونه مامان بزرگ و خیلی حس خوبی داشت. یه مدت بهش خیره شدم و حقیقتا احساس عشق میکردم .
بهش گفتم مرغا چقدر تنده گفت هیچی نگو دگ غذاتو بخور =)))
عادت کردم عصرها یکم برم بیرون خریدامو انجام بدم، آنقدر خوبه. امروز مثلا ی نوتلا بی ردی گرفتم و قرص آهن و پسته واسه مامان و چند تا چیز.
فردا هم فکر کنم برم شلوار جین بحرم، ولی بعد این دیگه تا آخر خرداد لباس نمیخرم چون طبق برنامه عمل نکردم و کلی لباس خریدم. دیگه مانتو شومیزی هم نمیخوام کلی گرفتم بسه.
سرکار هم نسبتا خوبه فقط نویسنده نیاز دارم. دیگه چی؟ اها تلاش میکنم به نکات پادکست /ای۷ن نق-طه عمل کنم، و خوبم هست: مثلا خواستن از محل شادی و سرشار بودن و احساس خوشبختی در زندگی و دیدن چیزایی ک داری.
خدایا شکرت برای همه چی .
۰۳/۰۲/۳۰