روزهای آخر ۲۵ سالگی
تو آخرین روزهای ۲۵ سالگی هستم. چه حسی دارم؟ فکر کنم احساس بالغ بودن، دوست داشتن خودم، بزرگسال بودن. از این چیزا. حس خوبیه در کل. امروز احساس میکنم از بزرگ شدن خوشم میاد. از رشد. مخصوصا رشد درونی، البته که موفقیت های بیرونی رو هم دوست دارم.
۲۵ سالگی... خب مثل چند سال اخیر کار کردم، نوشتن کتابمو تموم کردم، روزهای خوب و بد داشتم. دیگه چی... نمیدونم واقعا فکر کنم از این خوشحالم که خیلی رو خودم کار درونی کردم اخیرا. با پادکست و مدیتیشن و اینا.
و همینطور ادامه زبان . فهمیدم میتونم بچسبم به کارایی ک دوست دارم نه اینکه هی کارای جدید شروع کنم. امیدوارم واقعا به زودی کتابم چاپ بشه و موفق بشه و یه کتاب دیگه بنویسم در کنار کار اصلی خودم. پیج کتاب هم که دیگه مخصوص کتابه حداقل فعلا.
کلی هم بیرون رفتم و یک سفر و خوراکیای جدید و خرید و اینا. خوب بود استفاده کردم واقعا تا جایی که میشد. امیدوارم ۲۶ سالگی از اینم خیلی بهتر باشه.