برنامه های جشن تولد
یه چیزی که مدتیه توی سرمه، بیشتر همین اواخر مثلا دو هفته اخیر حداکثر، اینه که دلم میخواد با بقیه خیلی مهربون تر از قبل باشم. خوش اخلاق و خوش برخورد. قبلا از روی شوخی چیزایی میگفتم ک اکثرا هم بد برداشت نمیکردن و میخندیدن اما تصمیم گرفتم الان یه جور دیگه باشم. بیشتر آروم بیشتر حرفای خوب.
دیروز رفتم دنبال کارای تولد و چقدر دوست دارم این چیزا رو. بادکنک خریدم و کیک سفارش دادم و گل ع(روس هم یه مدل آماده خشک داشتن خریدم. برای کیک مجبور شدم ربان جدا بخرم چون سرخابی نداشتن. فردا تحویل میگیرم به امید خدا و تولدم هست. مانتویی ک گرفته بودم هم صورتی از آب دراومد به جای سرخابی و حالا برای باغ بد نیست به نظرم. دیگه اینکه یه شمع عدد هم گرفتم جدید شفاف توش از این ورق طلاهاست.
امیدوارم فردا خوش بگذره. فقط کسایی هستن که دوسشون دارم و کم و بیش باهاشون در ارتباطم. به جز این جمع هم خیلی دلم نمیخواد با آدم دیگه ای برم بیرون اینا مگر اینکه یکی جدید بشناسم. البته جای مامان بزرگم هم خالی خواهد بود چون که خیلی فکر نمیکنم از این جمعا کافه خوشش بیاد اما براش کیک میبرم و برای بابا هم کیک میارم.