خدایا شکرت!من چقد خوشبختم،حالمم که خوبه:))))))
خب اول از همه بگم که حالم خوبه خیلی:)
دوم اینکه این هفته رو دیگه نرفتیم دانشگاه و نخواهیم رفت.
سوم دو تا اتفاق خوب داره واسم می افته در حیطه خرید :)
و بعد از اونم روزانه نوشت ها:
دیروز رفتیم یه نمایشگاه دائمی گل که قبلا هم فکر کنم زمستون پارسال رفته بودیم. من شیش تا کاکتوس کوچولو موچولوی خوشگل گرفتم، چون هم خوشگل بودن هم اون یکی کاکتوس تو اتاقم تنها بود. یه گل مورد علاقه دیگم بن سای ه که بعدا خواهم گرفت.
بعدشم رفتیم من شیر موز و بقیه آب هویج زدیم تو رگ و بعد رفتیم خونه مادربزرگ جان.
کمی صحبت کردیم و مادربزرگ لباسای جدیدی که برای خودش گرفته بود رو نشونمون داد:دی و بعد هم دختر دایی ها بهمون ملحق شدن. توی راه بهمون زنگ زدن و گفتن کجایین بیایم خونتون و وقتی گفتیم داریم میریم خونه مادربزرگ گفتن ماهم میایم.خلاصه از عقد و عروسی که هفته پیش رفته بودن برامون گفتن و اینکه حسابی بهشون خوش گذشته بود خداروشکر.
بعد هم برگشتیم خونه و خندوانه رو دیدیم که احسان خواجه امیری مهمانش بودو کلی خوب بود که احسان دو تا ترانه هاشو خوند:)
++ میخوام سه روز هر روز سه تا اتفاق خوب اون روز رو بنویسم.حتی اگه خیلی کوچیک باشن.
این واسه دیروزه: +کاکتوسا
+دیدن یه پسر بچه که به ماهی ها غذا میداد.
+خونه مادربزرگ و دختردایی ها