از نصب برنامه تا خرابی نقره!
امروز کلی بیکار بودم! طرفای عصر که دیگه داشت حوصلم سر میرفت گفتم یه بار دیگه امتحان کنم ببینم ویژوال استدیو روی سیستمم نصب میشه یا نه.که وقتی سی دی رو قرار دادم اصلا باز نشد و با ناامیدی سی دی های دوم و سوم رو گذاشتم که اونا فایده ای برام نداشتن.این بار برای اخرین بار سی دی اول رو گذاشتم که در کمال ناباوری باز شد. والان در حال نصبم.امیدوارم موفق بشم و بتونم پروژه ی ماشین حساب رو بنویسم و فردا تحویل بدم. موقع نصب بود که دوستم پی ام داد فردا کتاب ایینمو بیار و من فهمیدم که کلی جزوه از این و اون گرفتم که باید بنویسم و بهشون برگردونم! خلاصه اینجوری شد که بعد از ظهر و شاید کل شبم پر شد!
اما اینکه اومدم اینجا به این دلیل بود که بگم ازدانشگاهمون واقعا ناراضی ام. اون از گیر های بیش از حدشون به وضعیت ظاهری[درحالی که دانشگاه ما تک جنسیتیه].که البته این مشکل به لطف خیلی زود رفتن به دانشگاه و نبودن حراست این حل شده.اونم از قوانین مسخره ای مثل تعهد دادن برای دو غیبت در هر درس[که توی مدرسه هم چنین قانونی وجود نداشت]، یا جبرانی های بیخود گذاشتن و اجبار برای حضور غیاب و الزام ارائه مجوز به استاد در صورت ناخیر داشتن و.... واقعا خوشم نمیاد از این قوانین. انگار اینجا دبیرستانه.حالا اینها به کنار چیزی که به شدت عصبیم میکنه وجود استاد به غایت بی تربیت و بی فرهنگی توی ترم بعدمونه که از حالا و حتی ترم قبلی ذکر خیرش رو شنیده بودیم.ایشون خیلی سختگیر هستند ولی این اصلا مهم نیست، مهم تربیت فرا تر از انتظارشونه که به دانشجو ها حرفهایی از قبیل زر نزن و... میزنن :|||||| یا مثلا میگن فلان ارور در کامپیوتر به شما میگه شما خیلی خری و چون شما هستین اوکی رو میزنین:| گل بگیرن در اون دانشگاهی که چنین استادی [استاد؟؟؟؟] توش باشه. گِِِِِِـــــــل. از اینها که بگذریم از اون همه ادعای اینجا دانشگاهِ فلاااانه نمیشه گذشت.
و موضوع بعدی که در این پست میخوام بهش اشاره کنم دسته گلیه که در رابطه با ماشین به آب دادم. ماجرا از این قراره که شنبه توی راه برگشت به خونه از دانشگاه تقریبا نزدیکای خونه متوجه بوی سوختگی خیلی زیادی شدم ولی توجه چندانی نکردم و به راهم ادامه دادم تا اینکه یه خیابون مونده به خونه ماشین بد راه میرفت و یکی از چراغای اون جلو هم روشن شد و باز هم متاسفانه من توجهی نکردم و به راهم ادامه دادم :دی خلاصه رادیاتور سوراخ شده بود و امروز بابا برد درستش کرد. زیاد چیزی بهم نگفت فقط خیلی تاکید کرد که هر بو و صدایی از ماشین اومد باید حرکت نکنی و توقف کنی با ماتماس بگیری.منم اطاعت کردم!
در این لحظه نوار نصب ویژوال استودیو متوقف شده و باید برم ببینم چیکارش میتونم بکنم. ببینم میشه فردا این پروژه رو تحویل بدم یا کل کلاسای بعد از ریاضی رو بپیچونم و برگردم خونه.
پی نوشت:
1-این هم یه مطلب طووولانی بعد از مدتها برای وبلاگ عزیزم :)
2-امروز یه کتاب خوب دانلود کردم و درحال مطالعه ش هستم به نام "عطر سنبل،عطر کاج" که شاید وقتی تموم شد درباره ش اینجا بنویسم.