درباره سیزده بدر
دیروز واسه سیزده بدرهمونجور که نوشتم رفتیم باغ با همونایی که نوشتم.
طبق پیش بینی ام سیزده بدر عاالی بود :) با پسر دایی ها خیییلی پاس/ور بازی کردیم. و دایی بی دلی رو بهمون یاد داد. که به نظرم باحال تر از حکمه.
سه دورِ طولانی بازی کردیم و خوشبختانه هیچ دوری رو من نباختم. حکم هم بازی کردیم البته. که ما بردیم :) [رقابتمون خیلی تنگاتنگ بود 6-7 ]دلمون میخواست توپی چیزی همراهمون بود که کمی هم والیبال اینا بازی میکردیم. درضمن بازی 21 رو هم یاد گرفتیم. که چیز خاصی نبود.
امسال بر خلاف سالای قبل جوجه درست نکردیم و غذاهای مختلف سر سفره مون بود. مرغ و قیمه و بادمجون و کوکو سبزی و یکی دو جور برنج، منم که عاشق سفره های رنگارنگ =)))
وسطای غذا خوردنمون کمی بارون گرفت و اخرش هم همینجور. به هرحال خوشبختانه مشکلی تو غذا خوردن به وجود نیورد. بعدش چند تایی عکس گرفتیم. از مادربزرگ جان هم چند تا گرفتم که دوسشون دارم خیلی. [از پیکسل "متولد خرداد" م هم عکس گرفتم واسه وقتی خرداد اومد بذارم اینستا. خوب شد عکسش ثبت شد چون امروز توی دانشگاه گمش کردم! فک کنم محکم نبسته بودمش ]
بعدشم کمی توی اتاق موندیم و حرف زدیم و اینا.
در ضمن خییییلی هم چاغاله زرد الو خوردم که کوچیک بودن ولی خیییلی خوشمزه و دلچسب :) توی یدونه شکوفه ی آلوچه هم یه الوچه ی کوچولو پیدا کردم که خب چون خیلی کوچیک بود خیلی طعمش حس نمیشد 😛 :)
تاب بازی هم که کردم و سبزه هم گره زدم و کلی آرزو کردم. :) به امید برآورده شدن آرزو های هممون :)
به هرحال خیلی خوش گذشت بهمون. :) امیدوارم به همه خوش گذشته باشه. :)