دوازدهمین روز از تابستان جان :)
و بالاخره وقتی واسه دومین بار دوستم گفت بیا کارآموزی رو بگیریم قبول کردم و گرفتیمش.که در طول ترم بعدا راحت بتونیم به پروژه مون برسیم.
البته اینکه باید هفت روز هفته از صبح تا دو بریم کمی سخته. ولی خب بیکاریم و تنها بدیش گرمای این روزاست.به هرحال فکر میکنم خوبه یه کار مفید انجام بدیم و از بیکاری هم دربیایم.
هنوز کارهایی که قرار بود توی تابستون انجام بدم انجام نشدن.اما به زودی انجام میشن ایشاا...
کتاب پروژه شادی به جایی رسیده که راجع به اهمیت تفریح و اینجور چیزا صحبت میکنه.و اینکه چه تفریحی رو خوب میدونه. من شخصاً بیرون رفتن رو خیلی دوست دارم(دور دور😀)،خرید، رستوران و کافی شاپ، مجله و کتاب،سینما و تئاتر، جاهایی مثل چهل ستون و البته قدم زدن و... و درضمن نوشتن.مدتیه به ذهنم رسیده نوشتن رو جدی تر دنبال کنم.که البته مطمئن نیستم بخوام و شاید هم تنبلی اجازه نمیده.
یکی دیگه از چیزهایی که توی کتاب پروژه شادی نوشته انجام کارهای جدیده که شامل وبلاگ درست کردن میشه.خوشحالم که وبلاگ دارم.از قبل هم خوشحال بودم از داشتنش.ثبت وقایع خیلی مهمه به نظر من.
و همینا :)