چادری
از فردا میرم کارورزی.مجبورم با حجاب باشم و بدون ارایش و البته با چادر. وقتی حراست اونجا اینارو بهم گفت تصمیم گرفتم برم جای دیگه و آماده شدم تماس بگیرم سوال کنم راجع به جاهای دیگه.
ولی بعدش یادم اومد اگر بخوام از اول برم دانشگاه و محل کاراموزی رو تغییر بدم کلی کارداره و امضا و... به خصوص که بعضی از این امضا گرفتن ها خیلی طول خواهد کشید.بالاخره قبول کردم با حجاب برم.
البته ته دلم یه حس جدیدی دارم از اینکه قراره با حجاب و چادر و اینا باشم.یه جور کنجکاوی نسبت به وضعیت جدید یا حتی هیجان! معمولا توی دهه اول محرم هم چادر سر میکنم و راستش یه حس محفوظ بودن بهم میده. به هرحال یک ماه قراره صبح ها اینجوری باشم.
حسم نسبت به چادری بودن اینه که حداقل در این لحظه دلم خیلی میخواد محجبه و چادری باشم ولی از طرفی میخوام خوشتیپ و با آرایش باشم.
چادری بودن بیشتر به شخصیتم میاد فکر میکنم و درسته که وقتی کسی سر و سنگین باشه چه باچادر باشه چه مانتو بقیه حد و حدود خودشونو حفظ میکنن ولی اگر با چادر باشی و سر و سنگین دیگه کاملاً راحت خواهی بود!
مطمئناً اگر توی جامعه ای بودیم که اکثرا چادری بودن منم چادری میشدم ولی در شرایط کنونی دلم میخواد به روز و خوشتیپ باشم.به هرحال فکر میکنم اسم این حالتی که دچارش شدم دوگانگیه!
و نهایتا راستش خیلییی ذوق زده ام که مجبورم واسه کارآموزی چادر سرم کنم!