پیکاسوی کی بودم من؟!!! :دی
*امروز توی کارآموزی بدجوری دلم چیزای شیرین میخواست.شب رفتیم شیرینی گرفتیم و چند تا خوردم تا مملو از شیرینی شدم! البته هنوزم ته دلم یکم خورشت ماست میخوام :)
همچنین امشب یه دور طولانی هم زدیم و میخواستیم بریم خونه مادربزرگم که اصلا جای پارک نبود بعدش هم ساندویچ گرفتیم و رفتیم پارک خوردیم.
*من همیشه دوست داشتم نقاشی ام خوب بود و نقاشی میکشیدم.اما حسابی نقاشیم بده.یعنی بد بود چون مدتها امتحان نکرده بودم و نمیدونستم چه جوریه. ولی امروز بعد از اینکه توی گوشی خواهرم یه فایل پی دی اف از آموزش مرحله به مرحله حیوونا دیدم تصمیم گرفتم یکیشو امتحان کنم. و سه تا نقاشی کشیدم که یکیشون نقاشی یه خوک بود و بیشتر از بقیه دوسش دارم.از اونی که فکر میکردم بهتر شدن. همینطور مامان و خواهرمم خوششون اومد. البته معنیش این نیست که خیلی نقاشیم عالیه ها.فقط بهتر از انتظارم شد و بهتر از قبل.
خلاصه خوشحالم از این بابت و خداروشکر :)
راستی دومین ماه تابستون مبارک :)
عنوان:انتهای اعتماد به نفس هسدم =))))))