این روزهای پایانی تابستون
+دیروز لپ تاپ خریدم.k556 uq ایسوس که تجهیزات سخت افزاری خوبی داره و رنگش هم طلاییه.الان در حال انتقال دادن عکس، کتاب، موزیک و یک سری چیزهای کامپیوترم به لپ تاپ هستم.
بعد از گرفتن لپ تاپ، ساعت هشت رفتیم خونه مادربزرگم.بعد از مدتی دایی هم بهمون ملحق شد و شام خوردیم و ماها همونجا خوابیدیم.کمی مونده به ظهر برگشتیم خونه خودمون. جای پدربزرگم خالی بود.امروز صبح بعد از دم کردن چای اینو بیشتر حس کردم.چون اینکار رو همیشه پدربزرگ انجام میداد.
+قراره امروز بریم کفش بخریم برای دانشگاه. کمی خرید دیگه هم داریم.از شنبه، بیست و پنجم شهریور دانشگاه شروع خواهد شد.البته من فقط شنبه میرم و دیگه نمیرم تا اول مهر.پروژه رو نشد با استاد محمدی بردارم برای همین میخوام برم با استاد و آموزش صحبت کنم.با یک استاد جدید برش داشتم که نمیدونم کیه.
+عمو منوچهر هنوز ایرانه.شاید امشب بیاد خونه ی ما بمونه.تا حالا دو شب اینجا مونده و یک بار هم تا دوازده اینجا بوده.احتمالا تا بیست و پنجم ایران باشه.
+مدتیه کتاب نخوندم.به شدت دلم کتاب میخواد.جایی نرفتم که بگیرم و اینترنتی هم سفارش ندادم،امیدوارم امروز گیرم بیاد.
+تابستون در حال تموم شدنه.قرار بود بریم شمال که به علت فوت پدربزرگم نشد. همچنین باغ جوان و شهربازی ملک شهر هم قرار بود بریم که به همون علت کنسل شد.باغ هم که میریم جای پدربزرگ خالیه.
+همینا. :)