روزانه
جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۹ ب.ظ
+کتاب پیش از آن که بخوابم همین الان تموم شد.اینکه کریستین مرتب تمام اتفاقات رو فراموش میکرد خیلی بد بود.کریستین بر اثر یک اتفاق حافظه اش رو از دست داده بود و البته حافظه اش به صورت عجیبی کار میکرد.بالاخره از بیماریش باخبر شده بود و سعی داشت همه چیز رو به یاد بیاره.پایان کتاب هم باز بود.
+دیروز چهلم پدربزرگم بود. گرچه چهلم واقعیش روز تاسوعا هست و باید هم در روز خودش مراسم برگزار بشه اما به دلیل بسته بودن راه ها و... زودتر برگزار شد.شب پنجشنبه و روز پنجشنبه. انشاءا...خداوند همه ی رفتگان رو مورد رحمت قرار بده.
+الان خونه ی خودمون هستیم ولی ایشاا... امشب و فردا شب خونه ی مادربزرگ خواهیم بود.معمولا هر سال تاسوعا و عاشورا اونجاییم.همچنین امیدوارم امشب برم حسینیه.
۹۶/۰۷/۰۷