حالِ خوبِ مامان بزرگی :)
داشتم میومدم تو اتاقم که مامان بزرگ صدام کرد و گفت بیا پیش من.کلی بغلم کرد و کمرمو ماساژ داد. کمی حرف زدیم.ازش پرسیدم لباس عروسش چه شکلی بود، گفت که لباس عروسیش قرمز مخمل و لباس حنابندونش سبز مخمل بوده،لباس پاتختیشم صورتی.
گفت که شب حنابندون عقد کرده. و از این حرفا. چه خوب که حرف زدیم :)
پ.ن:هرگززز فکر نمیکردم روزی بیاد که مامان بزرگم بشینه فرار از زندان رو تماشا کنه!(حتی با وجود اینکه میدونستم قبلا سریال 24 رو میدید و درباره جک برامون حرف میزد! 😀)ولی الان نه تنها اون روز اومده بلکه مامان بزرگ جان وقت دیدن این سریال بعضی نکات از قسمتای قبلی رو هم گفتن بهمون :) البته من قبلا موقعی که تقریباً بچه بودم این سریال رو تاحدودی دیدم و این دفعه نمیبینمش.اما مامان،بابا،خواهرم و مامان بزرگم میبینن.
پ.ن۲: کتاب فیزیک ناممکن ها تموم شد البتهههه من نسخه الکترونیکی اش رو دانلود کرده بودم که فقط تا فصل پنجم بود و شب اولی که خوندم خیلی جذبش شدم اما بعد کم کم دیگه با دقت نخوندم و کلی فاصله افتاد تا امشب که فصل پنجم -که راجع به تله پاتی بود- رو هم خوندم و تموم شد.البته مجموعا خیلی این کتاب رو با دقت نخوندم.اما دو فصل اول و دوم رو خوب خوندم که چیزهایی ازش رو در ادامه مطلب مینویسم.
فصل یک
درباره چیزهایی که با قوانین و کشفیات فعلی فیزیک امکان پذیر نیست اما ممکنه در آینده اتفاق بیفتند.
میدان های نیرو :چیزی شبیه به اونچه توی فیلمهای تخیلی هست،میدانی که از هرچی داخلش هست در مقابل نیروهای خارجی مثل اتش و لیزر و اسلحه محافظت میکنه. این کتاب میگه ممکنه در آینده میدان های چند لایه از پلاسما و لیزر و نانو و... ایجاد بشن که تقریبا کار میدان های نیروی فیلمهای تخیلی رو انجام بدن.
همچنین راجع به ماشین های پرنده و قابلیت به پرواز در اومدن انسانها هم در این فصل صحبت شده که با نیروی مغناطیسی شاید ممکن بشه. همون نیرویی که دو قطب همنام اهنربا هم رو جذب میکنند.
فصل دوم
درباره امکان نامرئی شدن اشیاء هست.از طریق متا مواد (که امواج رو دچار خمیده شدن میکنند) یا پلاسمون و یا هولوگرام. به این ترتیب که تصویری از پس زمینه روی شنل فرد نمایش داده بشه.