جمعه های دوست داشتنی با تانیا :)
+هی میخواستم بیام اینجا بنویسم اما نمیومدم، چون که صفحه نمایش گوشی جدیدم نسبت به گوشی قبلیم خیلییی کوچیک تره و اصلا راحت نیست باهاش بیام وبلاگمو آپ کنم.الانم با کوشی قبلی اومدم و چقدرررررر خوبه واقعا بزرگی صفحه نمایشش.درسته از بزرگی زیادش خسته شده بودم اما این چند روزی که جدیده دستم بود حسابی دلم برای این گوشیم تنگ شد و فعلا نگهش میدارم. اخیششش هرچی بگم خوبه کم گفتم :) زد اولترای عزیزم :)
البته نه اینکه ایفون بده ها ولی این صفحه نمایشش عالیه واقعا،ایفون هم دوربین و امنیت و یه سری امکاناتش بهتره و کلا گوشی خیلی خوبی هست اما برای وب گردی و به خصوص پست گذاشتن گوشی قبلیم بهتره و همچنین کتاب خوندن و فیلم دیدن، کلا کارایی که مربوط به صفحه نمایشه.واقعا میگم هرکدوم خوبی های خودشون دارن.
+اون جمعه و این جمعه تانیا جانم رو دیدم.اون جمعه اومدن خونمون با کیانا و این جمعه به من گفتن بیا باغمون.برای تانیا یک ماشینِ هل دادنی گرفته بودن که خیلی دوست داشت و وقتی بهش میگفتم بوق بزن سریع میزد :) خودم یادش دادم البته :)
کلی ازش عکس گرفتم تانیای دوست داشتنی خودمو :) دیگه اینکه حسابی با کیانا هم حرف زدیم و بهم خوش گذشت خلاصه :)
برناممون برای فردا رو هم نمیدونم :)