مامان بزرگ جانم :****
يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۳ ب.ظ
+دیشب مامان بزرگ جان خونمون بود رفتیم پارک و بعدش موقع خواب هی به سمت من ملحفهی گلوله شده پرت میکرد :)))) بعد که من پرت میکردم میگفت من دیگه خوابیدم ،توام بخواب و بعد زیر چشمی نگام میکرد و باز ملحفه رو پرت میکرد،خلاصه کلللی خندیدیم ،مامان بزرگ مهربون باحال خودم :*****
+امشب رفتم نمایشگاه کتاب با تخفیف پنجاه درصد چهار تا کتاب گرفتم :) میان درموردشون مینویسم وقتی خوندم .
۹۷/۰۴/۰۳