حالمم که عااالیه :))))
يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ ب.ظ
دیشب و امروز تا عصر مامان بزرگ جانم خونمون بود، عصر مامانم منو گذاشت دم خونه فاطمه اینا و با هم کلی قدم زدیم و کللللی حرف زدیم بعدش هم رفتیم پیش زهرا اونجا هم کللللی حرف زدیم :) آهو(دختر یکی از مغازهدار های اطراف مغازه زهرا اینا) هم اومد پیشمون. یه دختر هشت ساله بانمکه که فکر میکنم این دفعه سوم بود دیدمش.یکی از مشتری های زهرا اینا هم دو تا دختر دوقلوی کوچولو آورده بودن که یکیشون رو خانومه داد به من ،کلی بغلش کردم ث بوسش کردم انقدر بانمک بودن که نگو ماشاا... . بعدش هم مامانم اومد دنبالم رفتیم کافیشاپ طبق معمول شیک نوتلا خوردیم :) خلاصه امروز روز بسیار خووووبی بود خداروشکر (با در نظر گرفتن کلاس زبان صبح هم ) :))))
۹۷/۰۴/۳۱