در فکر انتخاب کتاب بعدی :)
دیشب رفتیم خونهی شوهرخواهرم اینا که تازه ساختنش تکمیل شده و براشون کادو بردیم و اینا. خیلی خونشون قشنگ شده انشاا... که براشون پر از شادی باشه و خیرشو ببینن.
امروز هم مامان رفت آرایشگاه و من کتاب “دختر پرتقالی” رو تموم کردم. راجع به پسری بود که در کودکی به علت بیماری پدرش رو از دست داده و حالا بعد از سالها متوجه میشه که پدرش براش نامه ای نوشته که وقتی بزرگ شد بخونه. کتاب به متن نامه و یه سری حرفهای پسر اختصاص داده شده. کتاب کوتاهی بود و مثل اکثر کتابا از توی کتاب چیزای اموزنده هم میشه پیدا کرد. دیگه اینکه امروز ناخن هامو مانیکور کردم و لاکی که خیلییی دوسش دارم رو زدم،لاک مشکی با اکلیلای سفید براق :) دیگه اینکه برنامه زیباییم رو بازنویسی کردم و بسیار کاملش کردم. امروز ماکارونی داشتیم و ماکارونی کلی کالری داره و خیلیم دوست داشتنیه اما خیلی جلوی خودمو گرفتم و زیاد نخوردم به علت رژیم :) به رژیمم وفادار هستم خداروشکر :)
از متن کتاب “دختر پرتقالی” :
*تو این همه راه را نیامدی که زن نامشخصی را پیدا کنی.
در اروپا تا بخواهی زن هست و اگر این کار را کرده ای پس از بیراهه آمده ای و فقط راهت را طولانی کرده ای. تو برای پیدا کردن من به اینجا آمدی و از من فقط یکی وجود دارد . من هم کارت پستال را برای مرد نامشخصی نفرستادم بلکه برای تو فرستادم .
*پدرم به من یاد داده بود که نگاهم را از تمام چیزهایی بردارم که اینجا و این پایین از آنها شکایت داریم و بالا را نگاه کنم.
*رویای غیر ممکن ها نام ویژه ای دارد که به آن امید میگوییم.
*زندگی بخت آزمایی عظیمی است که در آن فقط شماره های برنده را میتوان دید