خونوادگی :)
شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ب.ظ
خب شبا خیلی طولانی شده 🤣 برای همین اومدم اینم بنویسم.
امشب بابام توی حیاط خوابیده و اصلا هم توجهی به اینکه هوا سرد شده نداره منم رفتم براش پتوی اضافه بردم و بوسش کردم :) خیلی حسخثبی دارم خلاصه :)
مامانمم بوس کردم و الانم اومدم مثلا بخوابم که نمیخوابم احتمالا کمی کتاب بخونم و نت گردی :)البته قبل از اومدم به اتاقم به خواهرم که خیلی داشت مامانمو بوس میکرد گفتم بسه دیگه🤣
و اینکه من اصلا نمیدونم کل اتفاقات روزانه رو بنویسم یا چیزای جالب رو فقط ،دلم میخواد هر دوش رو بنویسم . کاشکی بعدا خودم بیام به خودم فیدبک بدم 🤣
داریم هی به پاییز جان نزدیکتر میشیم ، انشاا... پاییز عالیای باشه ♥️
۹۷/۰۶/۳۱