تانیای عشق
امشب تانیا جونم اومد خونمون . قرار بود بیاد خونمون اما مامان بابام رفتن خرید و من فکر نمیکردم بیارنش اما یهو مامانم اینا اومدن و منو صدا زدن و من رفتم دیدم واااای کیانا و تانیا اومدنننن . تانیا از ماشین پیاده شد با اون کاپشن صورتیش اومد و داشت میخندید منم چشمام قلبی شد و رفتم بغلش کردم.
+بهش میگم شکمت کو؟ قشنگ نشون میده میگه اینه.
+رفته فروشگاه برای خودش خرید کرده چیپس و پفک برداشته ،سه دست براش باز کردیم بخوره قشنگ خودش خورد و به بابامم داد.
+داره ماست میخوره ،یه قاشق برمیداره میده به گوشی کیانا 🙄😅
+من یه استیکر از یه دختری که داره گیتار میزنه زدم به اتاقم . تانیا دید،من دستمو زدم به گیتارش گفتم دیندین. تانیا هم یاد گرفت و همین کارو کرد.
+گفتم کشفاتو میخوام ببرم دانشگاه و داشتم پامو میکردم داخل کفشش، یهو کفشاشو گرفت و بدوبدو فرار کرد رفت .
+بهش گفتم تانیا دست به چیزی نزن توی اتاقم تا من لباسمو عوض کنم بیام باشه؟ گفت باسه 😍
+مامانم گفت برو مژگانو صدا بزن بیاد بهبه بخورین اومده میگ ایا و میخنده با مهربونی 😘
+کیانا میگه بهش میگفتم به لپتاپ دست نزن میره لپتاپو بوس میکنه ناز میکنه تا بهش بدم.
+بهش میگم بخند تا ازت عکس بگیرم میخنده.
+هر وقت بهش میگیم فلان چیز چیه یا فلانی داره چیکار میکنه فقط بلده بگه هیچی :)
+امشب حساااابی دااالی میکرد و میخندید.
+یه بکگراند لایو گذاشتم که یه گربهاس که حرکت میکنه،تانیا حسااابی خوشش اومده بود و میخندید و به گربه میگفت بیا.
تانیا جونم عشق عزیز منه همین الان رفته اما بازم دلم براش تنگ شده و دوست دارن بوسش کنم و بوش کنم جوجوی خوشگلمو ♥️خدایا لطفا همه بچه هارو حفظ کن :)