طولانیییی
این روزا حسابی داشتم درس میخوندم واسه امتحانا، نه اینکه بخوام از فرجه استفاده کنم، داستان اینه: امتحان اولم دیفرانسیله که باید میخوندم ، اما توی یه روز دو تا امتحان دارم که شیوه و تفسیر قرآن هست که اولی صبحه و دومی ساعت سه بعد از ظهر و دقیقا فرداش امتحان مهندسی دارم که البته تفسیر رو ما نباید این ترم برمیداشتیم . به هرحال به این دلیل مجبور بودم امتحانا رو زودتر بخونم، البته فعلا دیفرانسیل تفسیر رو خوندم و مهندسی مونده که فردا میخونم، جمعه هم تمرین دیفرانسیل حل میکنم و شنبه صیح هم وقت هست چون امتحانش ساعت سه هست.
امروز صبح هم رفتم جزوه مهندسی رو چاپ کردم که البته فکر کنم حدود یک صفحه اش رو خودم نداشتم و بقیهاش رو داشتم که قبل چاپ چک نکردم اینو. یه استیکی نوت هم خریدم که خیلی گوگولیه و دوسش دارم. ظهر رفتیم رستوران بوستان جوجه زدیم که همه چیش یه طرف و من عاشق ماستتی این رستورانم، ماست ایدهآلمه. خورشت ماستشم خوبه اما ماستشششش 😄 عصر هم شیوا اومد دیفرانسیل خوندیم .
البته اینم بگم که درس خوندن موجب فرند ندیدنم نشد و الان اولای فصل نه هستم :) لیست سریال های طنز خوب خارجی هم گرفتم که ببینم بعد فرند چیکار کنم. کناب “داستانهای ماشین تحریر” رو هم شروع کردم و کتاب “ مزرعه حیوانات”. اولای دوتاشونم و هردوشون تا اینجا خوب بودن.
مامانم چند روزی سرما خورده بود و همش خوابیده بود که این خیلییی بد بود. الان خوب شده خداروشکر و واقعا خداروشکر. چقدرررر دلم برای چرخیدنش توی خونه تنگ شده بود و حرف زدنش و ایتکه برام لقمه نونپنیر گرفت اورد توی اتاقم درحالی که فرند میبینم بخورم :) انشاا... هممون همیشه سالم باشیم که این خیلی مهمه خیلی . خدایا شکرت برای همه چیز ❤️