مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

تانیا خانوم

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ب.ظ

دیشب تانیا خونمون بود. بابام زنگ زده بود به عموم و تانیا شنیده بود و هی میگفت عمووو، عَمیددد . بابام هم گفت بیارینش اینجا. 

+بهش گوشیمو دادم سلفی بگیره در همین حین گوشی داشت کاراشو ریکورد میکرد، بعد قطع شد یه مدت همینجور گوشی دستش بود و میبرد بالا من دوباره دکمه رو زدم تا فیلم بگیره که نمیدونم چه جوری فهمید صفحه شکلش عوض شده و هی میگفت نه نههه و گوشی رو داد که درستش کنم :***

+یه شکلات برداشته بود نباید میذاشتیم بخوره ولی هرکاری کردیم نداد بهمون و میخواست بازش کنه، به میانا کفتم ازش بگیر تانیا گفت نه و قایمش کرد زیر بغلش :******* بعد داد من باز کنم براش من نشوندمش رو صندلی و دوغ که خیلی دوست داشت بهش دادم ولی لیوان و دوغ رو زد عقب گفت نه و میخواست شکلاتشو بهش بدم. بعدمن بغلش کردم بردم داخل یخچالو نشونش دادم که یه شکلات دیگه دید و میخواست برداره که خوشبختانه جلوشو گرفتم این بار و حواسشو پرت کردم :) 

+یه کیک بهش دادیم نصفشو گذاشت توی دهنش و یکمش بیرون موند با دستش هل میداد بره داخل دهنش :)))

+دیشب برای اینکه بگه عزیزم ، بهش گفتم این عروسکه به اون یکی داره میگه عزیزم، بعد تانیا هم گفت عسیسممم تازه خودشم وقتی میگه دوق میکنه و با یه حالت خیلیی خوبببب و قشنگی میگه :***

+هنوز یادشه بابام فیلم هاپو بهش نشون داده، گوشی بابامو بهش میده میگه هاپو. فیلم که میاد یا تصمیم میگیره تنهایی بره ببینه یا اینکه به همه میاد نشون میده. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۹
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">