شکر خدای جان را
آخ که چقدر دلم واسه گوگل تنگ شده، منظور رو نگفته سریع برات نتیجه رو میورد. دقیقا چیزی که میخواستی. آخخخخخ.
البته به پارسیجو پیام دادم که هیچ کارشون خوب نیست . اول فکر کردم انگیزهشون پایین میاد اما در نهایت به این نتیجه رسیدم خیلی ها استعداد و تخصصشو دارن و میتونن به جای اونا باشن. شاید بهتره یا خودشون رو بهتر کنن یا جاشون رو بدن به کسای دیگه. هرچنددد که اصلا بعید میدونم چنین حرفایی روشون تاثیر بذاره؛ چون بودجه های میلیاردی شیرین تر و در نتیجه تاثیر گذار ترن.
+ امروز رفتیم چند تا قلم باقیمونده کیک رو خریدم. همچنین رفتیم نظر اون کاپشن که دیده بودم رو بخرم که تموم شده بود. خبر خوب اینه که گفت میاره فردا اینا، بنابراین بعد از از تماس اگر اورده بودن پنجشنبه شاید برم. صبحانه رو هم کافه وان خوردیم : تخم مرغ با بیکن که حسابی خوشمزه بود. قهوه ترک هم عالی و حال خوب کن. و بعد رفتم چهارباغ بالا یه نگاه کوتاهی انداختم. یه مغازه به اسم فکر کنم جالباسی چند مدل چیریکی داشت اما خوشم نیومد. و بعد هم سریع رفتم باشگاه که اتفاقا حسابی خوش گذشت و البته موقعی که گفت سه جلسه مونده عالی شد حالمون. امتحان پنجه گرفت که کامل شدم. و واقعا خوش گذشت توی باشگاه.