مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

اولین سرم عمرم

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۰۷ ب.ظ

دیروز رفتیم یه کافه خیلی خوب و کیکای خیلی خوشمزه خوردیم. اما امروز به خاطر اینکه چند روزی بود سرم درد میکرد رفتیم دکتر و دیدم فشارم افتاده. بهم سرم زد بعدش رفتیم خونه مامان بزرگ کلیییی بهم میوه و دوغ و اینا داد. اومدم خونه استراحت کردم. بابام که اومد بهش گفتم اونم رفت کلیییییی چیز واسم گرفت شیرینی و پفک و پسته و بادوم و اب هویج واسم گرفت. باز مامانم بهم چای نبات و میوه داد مامان بزرگم به زووور بهم طالبی اینا داد😅 ناهارم کباب خوردم شامم مامان بزرگم میخواد سوپ برام درست کنه. خواهرمم کلی زنگ زد و نگرانم بود. همه اینا بهم نشون داد که چقدر ادم دوست داشتنی و مهربون تو زندگیم هست. قبلا هم میدونستم اما الان بیشتر درک کردم که چقدر برای ادمای عزیز زندگیم مهمم و این برام خیلی ارزش داشت و فهمیدم حقیقتا خیلی خوشبختم. خیلی زیاد. فکر میکنم اکثر ادما اینجور افراد رو دارن درکنارشون اما بازم عمیقا درک نمیکنن. میخوام همه بدونن که چقدر خوشبختن. میخوام همه خداروشکر کنن و فکر نکنن مهم نیستن یا خوشبخت نیستن یا هرچیزی. من امشب با اینکه کمی فشارم پایینه هنوز اما عمیقااااا احساس خوشبختی میکنم. خدایا شکرت برای خانواده و همه اطرافیان مهربونم. اهان در ضمن دوستامم نگرانم شدن و شیوا بهم تصویری زنگ زد که البته الان تو این شرایط چیزی نبود که بخوام 😅 اما بهم نشون داد که چه دوست خوبی دارم و چه دوستای خوبی .

همین، فکر میکنم حکمت این قضیه همین بود. الانم مامانم اینا هی نگرانمن حالمو میپرسن و اینا. خلاصه که خدایا شکرت برای همه چی همه چی 🌸🤍

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۱۲
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">