روزا
خب اون داستان اولین سرم عمرم رو که نوشتم بهدش دو تا دیگه هم سرم زدم چون فشارم هنوز هشت بود. یکی از سرم ها رو دیروز زدم که خیلی درد داشت نسبت به قبلیا و حتی امروزم روش باد کرده کمی و کلیدرد داشت جالا یکم بهتر شده. امروز رفتم ازمایش خون که یه چکاپی کرده باشم ولی فکر کنم فشارم بهتره مامانم فشارم گرفت و خوب بود. اما دستام دو تاشو امروز درد میکردن.
هفت صبح پاشدم گفتم بریم ازمایش که بهد بتونم به کارام برسم و همین کارو کردیم. یکم کار کردم و بعد خوابیدم و باز کار. برقای محترم عصر تا شب رفتن و بالاخره از نه و خرده ای تا الان رسیدم کار پاورپوینت یک فصل رو تموم کنم. خلاصه که زندگی زیباست اما نمیدونم چم شده بود 😅 خیلی بهترم خداروشکر و قدر سلامتیم رو دونستم. خدایا شکرت و لطفا همه بیمارا خوب بشن. انشاا... هرچه زودتر کرونا نابود هم نابود بشه.
پ.ن: بابام زنگ زد فلانی فشارش پایین بود فلان شکلاتی میخورد خوب شد و ما رفتیم بگیریم هرچند دوس نداشتم. بعد زنگ زد گفت اشتباه شده قندش پایین بود 😅😅😅
پ.ن۲: تند تند و پر از غلط و از هر جا نوشتم، چون لایه بردار روی صورتمه فقط باید ده دقیقه باشه عجله دارم 😂✋🏼