شکر خدای را از حضور
دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۶ ب.ظ
وای! نزدیک دو ماهه نیومدم اینجا و فکر کنم این بیشترین مدتیه که از اینجا دور بودم. چرا نیومدم؟ سرم شلوغ بوده، مشغول کار بودم، در ماه های اخیر علاوه بر کار خودم دو جور کار دیگه هم داشتم. و فکر کنم تنبل بودم! همینطور اینکه این چند وقت کلی کتاب خوندم.
امشب با دوستم فاطی رفتیم بیرون غذا خوردیم. بارون میومد و شب بود و این دو تا موقعیت چیزایی هستن که من معمولا با دوستام تجربه شون نمیکنم؛ چون شب بیرون رفتن اونم تو بارون تا حدودی ممنوعه :) به هرحال خوش گذشت، کلی حرف زدیم بعد مدتها ندیدن همدیگه.
امروز داشتم فکر میکردم وقتی کارمو شروع کردم چه حسی داشتم، بعد یادم اومد بیام اینجا حس هام رو بخونم. و بعد دیدم اگر اینجا بنویسم، همیشه میتونم برگردم همه چیو بخونم و این خیلی خوبه!
۰۰/۰۹/۰۱