مشهد
خب سریع از این دو روز هم بگم: دیروز صبح رفتیم بازار رضا و یکم هم بازارای اطراف هتل، کلا بیشتر مغازه ها تکراری بودن و اجناس تکراری داشتن، شبش هم رفتیم داخل خود حرم نماز خوندیم و چه توفیقیه این نمازهای دسته جمعی توی حرم امام رضا (ع)، امروز هم صبح رفتیم برج آلتون که کیف و کفشای خیلی قشنگی داشت اما ما حدود ساعت نه رفتیم و اکثر مغازه ها بسته بودن، بعد رفتیم الماس شرق که به نظرم اجناسش در حد اوسان و اینجور جاها بودن حتی کمی اوسان اینا قشنگتره چیزاشون اما در کل خوب بودن. باز عصر رفتیم حرم این بار مسجد گوهرشاد و توی شبستان نماز جماعت خوندیم که خیلییی باصفا بود و کلی یاد بچگیام افتادم که با مامان بزرگ جانم میرفتیم مسجد. بهدم رفتیم کفترا رو دیدیم که توی یه قفس بزرگ بودن و اینکه واقعا با صفا خیلی قشنگن کفترای حرم.
دیگه این چند روز سوغاتی هم خریدیم و برای تانیا جونم طبق سفارشش النگو صورتی و مرواریدی خریدم، دیشبم تماس صوتی و نصویری گرفت حرف زدم باهاش. دلم برای بابا هم تنگ شده حسابی و میخوام ببینمش هرچه زودتر انشاا... .
سرزمین موج های ابی هم نرفتیم نرسیدیم سرما بخوریم :) واقعا هم سرده شبا من الان سردم شده. دیگهههه چی بنویسم؟؟؟ کتابی که اوردم هم چند صفجه ازش خوندم بقیشو اصفهان میخونم. برای خودمم فقط روسری و شلوار و لواشک و قارا خریدم. و دیگه بقیه موارد رو بعدا مینویسم. راستی این چند روز انقدررررر راه رفتیم که نکو، هر روزت ر حدود ۷ کیلومتر . برم دیگه خسته ام اما خوشحال و سپاسگذار. :)
خدایا شکرت.