و دیگه هیچی!!!!
جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ
دیروز برای خرید کتاب ریاضی و چند تا چیز دیگه همراه دوستم بیرون رفتم.
شبش هم دختردایی ها اومدن و حسااابییی خندیدیم با همدیگه.
این روزا درس میخونم و وقتمو اینجوری میگذرونم. سیستم عامللللل ؛ استاد افتضاحی داشت که انقدر از دستش حرصی بودم و برای همه از بدیهاش گفتم که دیگه حوصله تایپش و ندارم.
۹۴/۱۱/۱۶