الان کاملا اتفاقی دیدم که تو یادداشتای گوشیم نامه ای به ۲۱ سالگیم نوشته بودم و یادم رفته بود اصلا نوشتمش. نامه اینه:
نامهایبهخودمدربیستویکسالگی:
سلام:) منامسال،دربیستسالگیخودمروبهترشناختم. درواقعاهدافمبیشتربرامروشنشد. همچنینبرایزیباییورسیدگیبهخودماطلاعاتبیشتریکسبکردموبرنامهریزیهایبهتریانجامدادم.
منبهخدانزدیکترشدم،ومیخوامبیشترتربهحرفایخداگوشبدموباخداحرفبزنم.
یکبرنامهخوشحالیداشتمکهعالیبود،بازهمازاینکاراخواهمکرد.
قبلاهممیدونستمکهمیخوامبرنامهنویسبشماماالانبیشترمیخواموبراشتلاشمیکنموقرارهبیشترهمتلاشکنم.
علایقدیگهامهمنوشتهام،خیلیزیادن:) خداروشکرمیکنمکهاینهمهعلاقهبهمندادهوانشاا... بتونمازهمهاینعلایقاستفادهکردهولذتببرم.
بهاینفکرمیکنمکهبیستسالگیسنقشنگیهست. اسمشهمقشنگهوبسیاررُنده:) بهاینفکرمیکنمکهچهسالهایقشنگیدرپیشدارم. پرازخداوعشقودانشوسلامتیوپولوهمهچیزهایخوبِخوب:)
مژگانِعزیز،همیشهبهیادداشتهباشخداباتوهست،درهرشرایطی. همیشهبرایاهدافتوبرایموفقیتتلاشکن. وبدونخداییهستکهبهتکمکمیکنه. همیشهوهمهجاباتوست.
دوستتدارم:)
مژگانِبیستساله. درتاریخ۱۶اسفند۹۷:)
بعد از خوندش اشک توی چشمام جمع شد و البته حالم کلی خوب شد. خدایا شکرت. یادم باشه بازم هی بخونمش این نامه رو. :)