۳۰ خرداد
امروز آشپزی کردم و فسنجون پختم ک بد نشد اما مدت زیادی بود دلم میخواست و حالا میره واسه کلی وقت دیگه که هوس کنم.. کتاب خانه جای >مردگان است رو هم شروع کردم و احتمالا بخوام کتاب جزء از کل رو هم بازخوانی کنم. یه مدیتیشن طولانی هم انجام دادم از اپارات چون گوگل وصل شده اما فقط سایتای داخلی رو باز میکنه.
میخواستم دورههای مدیتیشن هم بخرم اما سایتش اوکی نشد. بعد اینکه چهار تا محتوا کار کردیم از تنها پروژه ای که مونده بود اما گفتن فعلا کنسل شده. یه دوش گرفتم و سریالم رو دیدم و ظرف شستم و تازه ساعت شش هست. اما بازم کتاب برای خوندن هست و فیلم و اینا.
فردا صبح میرم باشگاه برای اولین بار چون قبلا صبح ها سر کار بودم و این آخرین جلسه این ترم هست و امیدوارم به زودی شرایط درست بشه. چند روزی نمیرم که ببینم چطور میشه. شاید فردا نوبت ازایشگاه هم بگیرم واسه رنگ مو. کلی مردد بودم و قبلا کنسل کردم اما گفتم هم برای روحیه ام خوبه هم اینکه نمیدونم این قضیه چقدر طول میکشه. یه برنامه هم نوشتم برای روزای پیش رو. امیدوارم زودتر این قضیه تموم بشه فقط.
تازه الان قدر کار رو دونستم. بیکار بودن خوب نیست هم از نظر اینکه دلم میخواد مفید باشم هم اینکه کارم خوبه هم اینکه کرخت میشم. واقعا کتاب خوندن حدی داره! یعنی قبلش فک کردم میتونم کل روز بخونم و بنویسم اما دیدم نمیشه جدا آدم خسته میشه.
چون بنزین کمه بیرون هم نمیرم زیاد و البته به خاطر خطرش. اما میخوام تو هفته آینده یه روز برم به مامان بزرگم سر بزنم حتما.
راستی وبلاگ خونی یکی از بلاگای مورد علاقه ام (آزاده در *سرزمین +عجایب) رو شروع کردم باز.
خدایا خودت کمک کن بهمون. امیدم به تو هست.