مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۱۷۶ مطلب با موضوع «چیزای دیگه» ثبت شده است

۱۲آذر

در سالهای نه چندان دور [سوم دبیرستان و قبل از اون] رویای برنامه نویس بودن داشتم.

نمیدونم چی شد که به محض ورود به دانشگاه کلا منصرف شدم :| یه نفر ترم اول اومد برامون صحبت کرد و گفت که خیلی ها در موقع ورود به دانشگاه انگیزه شون رو در مورد رشته شون از دست میدن و به خصوص در ترم های بالا تر این بی انگیزگی تشدید میشه.[که فکر میکنم درمورد رشته های فنی بود یا شاید هم فقط کامپیوتر ]. خلاصه من هم همین حس بهم دست داد و اینکه ترم یک زبان سی رو خوندیم و محیطش فقط خط دستور بود هم فکر میکنم بی تاثیر نبود. اما این ترم سی شارپ کار میکنیم و محیط گرافیکی داره و خب بهتره ولی باز هم من انگیزه چندانی برای برنامه نویس بودن ندارم. یاد اون زمانا که ساعتها برنامه های الکی واسه خودم مینوشتم به خیر :) البته احتمالا اگر ویژوال استدیو روی سیستمم نصب میشد الان هم مشغول برنامه نویسی بودم! [ به شدت در تکاپوی نصبش هستم ] 

 و دیگر هیج... :|  میخواستم یه کم از برنامه های سابقم بگم:) برنامه های الان؟؟؟؟ بیشتر در حوزه به خودم رسیدن و اینهاست :) هی میخوام بیشتر واسه خودم وقت بذارم :))))

مژگان ❤😻
۱۲آذر

اشخاصی که بی ربط و با ربط، همواره از شکلک :| یا :/ استفاده مینمایند از خفن ترین خفن ها هستند. 

مژگان ❤😻
۳۱شهریور

آخرین روز تابستون جون بای بای :))

سلام پاییز عزیزم:))

حس خاصی ندارم که تابستون داره تموم میشه چون توی پاییز هم میشه شاد بود؛این برخلافِ تصور سالهای قبلمه.تصمیم گرفتم تموم فصل هارو دوست داشته باشم. 

معمولا هم خیلیا برای این از شروع پاییز بدشون میاد که مدرسه و دانشگاه شروع میشه ولی من که از دو هفته قبل- هرچند نصفه نیمه - دارم میرم دانشگاه. 

پارسال هم ناراحت نبودم چون ورودی بهمن بودم و توی پاییز و دی کلا بیکار بودم.

خلاصه اینکه با روی باز پذیرای همه ی فصل ها هستیم:)

*امروز هشت تا یک ساختمان داده داشتیم که استادش واقعا باحال و حوصله سر نبر بود و البته حرفه ای.  برای زبان فنی هم نموندم و برگشتم به آغوش خونواده:)

مژگان ❤😻
۰۳شهریور

دیشب یه گپ طولاااااانی با دوستای دوران راهنمایی و اول دبیرستان داشتم.کلییییی خاطره تعریف کردیم و خیلیی خوش گذشت بهم.البته طبق معمول اینجور وقتا قرار شده یه روزم بریم بیرون حالا باید دید عملی میشه یا نه! بعد از خاطره گفتن قرار شد هرکی یه جمله درمورد اعضای گروه بگه که این جمله های اونایی که شرکت کردن. 


مژگان ❤😻
۰۱شهریور

مریم واسم فرستاده. 

یه دوستِ عاااولی ❤

مژگان ❤😻
۳۱مرداد

پدر بزرگ به مادربزرگ: نخور گلابی انقد!

مادربزرگ به من(به صورت خیلی مظلومانه): اینام قند داره؟؟!!

 الهی فدات شم که انقد جیگری تو :* خدا برامون نگهتون داره :)

مژگان ❤😻
۲۸مرداد

دلم لک زده برای یه بیرون رفتن جانانه با دوستان که معمولا اخرش ختم میشه به یه کاپوچینوی شیرین برای من و یه چیز آبمیوه طور برای بقیه!


مژگان ❤😻
۲۲مرداد

چهره دلنشینِ ایشون :)

(البته اینجا یه جوری شده)


مژگان ❤😻
۱۹مرداد

یاد روزای کنکورم افتادم... توی سالن مطالعه کتابخونه با بچه ها درس میخوندیم و گاهی میرفتیم بالا، توی قسمت کتابها تفریح میکردیم!! 

صبح میرفتیم کتابخونه درس میخوندیم،ناهار رو با همدیگه میخوردیم و بعدش هم درس تا عصر که بریم خونه.

سال سوم دبیرستان با کلاس کنکور و اینجور چیزا گذشت.با اینکه سخت بود ولی خیلی خاطره انگیز شده. 

مژگان ❤😻
۱۶مرداد

لعنت به تلویزیون و سریالهای ابدوغ خیاری ش که آدم مجبور میشه به م+ا+ه+و+ا+ر+ه پناه ببره.بازم دمِ نامبرده گرم که معمولا آدمو نا امید برنمیگردونه. 

من معمولا فیلم‌های سینمایی ایرانی رو میبینم ولی تا یه دقیقه میای سمت تلویزیون.... 


+و همچنین لعنت بر ناخن هایی که یکی درمیون میشکنند و آدم مجبور میشه همه شونو بچینه و نتیجه ش میشه کم توانی در تایپ به دلیل عادت به ناخنهای بلند.

مژگان ❤😻
۲۷خرداد

من عاشق هنر و کارهای هنری ام.عاشق مانتو ها یا کیف و خیلی وسایل دیگه ای که روشون اشعار نوشته یا نقاشی شده.

نقاشی های زیبا رو بسیار دوست دارم و همچنین شعر هارو.تابلوهای هنری،  تابلو های خط و خلاصه از این دست چیزها. 

اما به یک دلیل ساده نرفتم رشته گرافیک یا نقاشی؛  استعداد بسیار کمم در نقاشی کشیدن !با این حال خیلی دلم میخواست نقاشی خوبی میبودم و میرفتم یک رشته ی هنری. 


عکس از: میم تیم 


مژگان ❤😻
۱۵خرداد

وقتی بچه دار شدم چه جوری بهش یاد بدم با بقیه چه رفتاری داشته باشه،چه جوری حرف بزنه،چه جوری از حقش دفاع کنه،چه جوری با جنس مخالف رفتار کنه...

انقدر این موضوع برام مهمه که از الان به فکرشم.کاشکی بچم شخصیتی قوی داشته باشه!

مژگان ❤😻
۱۴خرداد

خدایا شکرت که همه ی کارات حساب کتاب داره!  :)


+اتفاق مثبت: نمازهامو بهتر و با دقت تر میخونم.

                    سعی میکنم غیبت و قضاوت نکنم.

                    بهبود روابط با خدا :)

مژگان ❤😻
۲۸ارديبهشت

"اینجوری نباشید که تا یه چیزی میشه غُر بزنید ولی درمورد خوبی ها چیزی نگید!"

این جمله رو همین چند دقیقه پیش اتفاقی از تلویزیون شنیدم! و جالب اینکه خودم هم چند دقیقه قبل ترش داشتم به همین موضوع فکر میکردم!

بنابراین میخوام کمی درمورد خوبی های این دور و ور بگم!

★یکی اینکه یکی از آرزوهای کلیم همین چند روز پیش برآورده شد.

★موهای جلوی سرم -که بر اثر کنکور و درسِ زیاد ریخته بود-خیلی خوب درومده و داره در میاد! 

★یک خرید جانانه پیش رو دارم!


عنوان نوشت: مهراوه شریفی نیا در وبلاگش بخشی با این عنوان داره!

مژگان ❤😻
۲۵ارديبهشت

دلم خیلی گرفته.

نمیدونم چرا دلم میخواد به شدت گریه کنم.از اون شدت هایی  که باید بالا سرشون چند تا تشدید باشه.

مژگان ❤😻
۲۵ارديبهشت

فکر کنم قبلا دو تا پست اینجا درمورد اینکه از تظاهر بیزارم گذاشته بودم. 

دلیل هردوشون یکی از دوستان بود،که دوسال هنرستان دوست صمیمی من و شیوا بود.

یعنی یه اکیپ سه نفره که توی خوشی ها با هم و توی دعوا ها خیلی زیاد پشت هم بودیم.

توی دانشگاه اون ورودی مهر شد و ما بهمن.و طبیعتا با افراد دیگه ای -که اونها هم دوسال هنرستان با ما همکلاس بودند- صمیمی تر شد.

وقتی بهمن ماه اومد و ما هم رفتیم دانشگاه، این دوست قدیمی به شدت ((تظاهر)) به دوستی عمییییق با این دوستان جدیدش میکرد.یه تظاهر حال بهم زنی.

بالاخره اینکه بالاخره دو روز قبل طی یک ماجرایی سر همین تظاهر هاش باهاش قهر کردم!

مژگان ❤😻
۲۳ارديبهشت

چقدر بعضی دوستی ها از دور قشنگتره...

+تو دیگه اون دوستِ ایده آل من نیستی... #شیوا

ولی بازم خوبه مریمو دارم!خیلی خوبه...

 

بعدا نوشت: دقیقا در لحظه ای که ازت ناامید میشم بازم امیدوارم میکنی! #شیوا

 

اقا من اینو اردیبهشت ۹۵ نوشتم. الان تیر ۹۹ هستش. اینو خوندم و کلیییی خندیدم :))))) من الان مدتیه شیو  رو خیلی دوس دارم. قبلا هم داشتما اما نمیدونم چی شده که این رو نوشتم :))) خلاصه که شیوا اگه یه روزی اینو خوندی منو ببخش =)))))) و بدون دوستت دارم 😂✋🏻

میخواستم پاک کنم این پستو اما دیدم با نمکه :)))

 

مژگان ❤😻
۱۹ارديبهشت

با اینکه قالب وبم رو دوست دارم ولی خیلی دلم میخواد برای تنوع عوضش کنم.

قالبهای خود بلاگ که کمه.هرچیم از اینترنت میگیرم یه ایرادی میگیره ازش.

چ وضیه خب؟!


مژگان ❤😻
۱۶ارديبهشت

اینکه به شوخی(شوخیِ واقعی) یه چیزایی بگی که کمی دور از ادبه مشکلی نداره.-برای کسانی که به هم نزدیکند و خودمونی- ولی اگه در واقعیت بخوای بی ادب و پررو باشی و حرفهای غیر مودبانه بزنی در نظر من جایگاهت خیلی خیلی تنزل پیدا میکنه.


+اتفاق خاصی نیفتاده. به صورت کلی نوشتم.

مژگان ❤😻
۱۵ارديبهشت

صرف نظر از اینکه به طور کلی باید به همه ی ادمها احترام گذاشت؛

باید چه انسانی رو محترم تر از بقیه دونست؟به عبارتی چه ویژگی ای دلیل برتریه؟

سطح سواد؟(مدرک)، فرهنگ و شعور؟ زیبایی؟   مقام بالا تر؟ ثروت بیشتر؟   یا چی؟

*این یکی از سوالات بزرگ ذهنم بوده و هست.


عنوان نوشت: بر وزن قسمتی از  موزیکِ "پنگوئن" بهزاد لیتو!!

مژگان ❤😻